ایمان دروغین به پیامبر(ص)
رسول خدا(ص): هرکس گمان برد که به من و آنچه آوردهام ایمان آورده و در همان حال از علی نفرت داشته باشد، او دروغگوست و مؤمن نیست.
رسول خدا(ص): هرکس گمان برد که به من و آنچه آوردهام ایمان آورده و در همان حال از علی نفرت داشته باشد، او دروغگوست و مؤمن نیست.
امام محمد باقر علیه السلام: روزی در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نشسته بود و اصحابش گرد او بودند، مردی از شیعیانش آمد و گفت: خدا میداند که من پنهانی به محبت تو اقرار میکنم همان طور که آشکارا به محبت تو اقرار میکنم. و تو را پنهانی
پیامبر صلی الله علیه و آله: خداوند پنج چیز را بر مردم فرض نمود و آنها چهارتای آن را گرفته و یکی را رها کردند که نماز و زکات و روزه و حج است. اصحاب گفتند: پس آن یکی که ترک کردند چیست؟ فرمود: ولایت علی بن أبی طالب. عرض
معاویة بن جریر حضرمی: علی علیه السلام در حال بازدید از سپاهیان بود. ابن ملجم نزد او آمد. ایشان از اسم و نسبش پرسید و [او به گونهای پاسخ داد که] به کسی غیر از پدرش منتهی شد! امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: دروغ گفتی! [او نیز گفته خود را اصلاح کرد
پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که به علی علیه السّلام نگاه کرد، فرمود: دروغ میگوید آنکه مدعی میشود مرا دوست میدارد ولی از این نفرت دارد.
امام حسن بن علی علیهماالسلام: أشعث بن قیس کندی در خانهاش مأذنهای بنا کرد و زمانی که در ساعات نماز، صدای اذان را از مسجد جامع کوفه میشنید، بالای مأذنه میرفت و فریاد میزد: ای مرد، واقعا که تو دروغگو و ساحر هستی! پدرم نیز او را زبانه آتش مینامید.
یعلی بن مُرّه آورده است که در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بوده که علی بن أبی طالب علیه السّلام وارد شد. پیامبر فرمود: دروغ میگوید آنکه گمان میبرد ولایت مرا پذیرفته و دوستم میدارد در حالی که با «این» دشمنی ورزیده، از او نفرت داشته باشد.
أصبغ بن نباته: مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت: من تو را همان طور که آشکارا دوست دارم، پنهانی نیز دوست میدارم. امیرالمؤمنین علیه السلام لحظاتی با چوبی که در دست داشت زمین را خراشید و سپس سرش را بالا گرفت و گفت: به خدا قسم دروغ گفتی!
ابوسعید خُدری گوید: نشانه منافق بودن، دشمنی با علی بن أبی طالب بود. روزی در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه جمعی از مهاجرین و انصار که من هم در میان ایشان بودم، در مسجد بود، علی علیه السّلام وارد شد و از همه عبور
امیرالمؤمنین علیه السلام به اهل بصره فرمود: من حق امانت شما را ادا کردم و شما را به غیب نصیحت کردم، ولی شما مرا متهم کردید و دروغگو شمردید، خداوند نیز جوان ثقیف را بر شما مسلّط میکند. گفتند: جوان ثقیف کیست؟ گفت: مردی که تمام حرمتهای الهی هتک میکند.