عَلَم

سؤال درباره طلاق کنیز

عبدالله بن حویه العبدی: دو نفر نزد عمر آمدند و در مورد طلاق کنیز از او سؤال پرسیدند. عمر پشت سرش را نگاه کرد و سپس نگاهش را متوجه علی علیه السلام کرد و گفت: ای مرد بی مو نظرت چیست؟ علی علیه السلام با انگشتانش اشاره کرد و انگشت

ادامه مطلب»

وعده ما با شما، روز داوری است

حکم بن مروان: در دوران خلافت عمر بن خطاب مشکلی به وجود آمد. عمر بالا و پائین می‌پرید و مضطرب و پریشان گشته بود و نمی‌دانست چگونه آن را حل کند. اطرافش را نگاه کرد و گفت: ای مهاجران و انصار، درباره این مشکل چه می‌گویید؟! گفتند: تو امیرمؤمنان و

ادامه مطلب»

این مقام، با یادگیری به دست نمی‌آید

غزالی: امیرمؤمنان علیه‌السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله زبانش را در دهانم فرو برد و در قلبم هزار در از علم گشود و از هر در، هزار درِ دیگر باز شد. همچنین فرمود: اگر برای من منبری زده شود و بر روی آن بنشینم میان یهودیان با تورات،

ادامه مطلب»

این سخنان کُفر است

امیرالمؤمنین علیه‌السلام به همراه تعدادی از صحابه در مسجد نشسته بود. آن ها به حضرت گفتند: ای امیرالمؤمنین با ما سخن بگو. حضرت فرمود: وای بر شما، سخن من بر شما سخت و دشوار است و جز عالِمان آن را نمی فهمند. گفتند: باید برای ما سخن بگویی. فرمود: با

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات