علم

شیطان در ریشه موهایت نشسته است!

اصبغ بن نباته: امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بر مردم خطبه می خواند و می‌فرمود: قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید، به خدا قسم، هر چیزی از گذشته و حال از من بپرسید شما را از آن باخبر می‌کنم. آنگاه سعد بن ابی وقاص بلند شد و

ادامه مطلب»

دزدی از مرد یهودی توسط جنیان

ابی اسحاق سبیعی: وارد مسجد جامع کوفه شدم و پیرمردی با سر و صورت سفید را دیدم که او را نمی‌شناختم؛ به ستونی تکیه داده بود و گریه می‌کرد و اشک‌هایش روی گونه‌هایش جاری بودند! به او گفتم: ای شیخ، چرا گریه می‌کنی؟ گفت: بیش از صد سال از عمر

ادامه مطلب»

بالاتر از هر عالِمی، عالِم دیگری وجود دارد

محمّد بن حنفیه: امیرالمؤمنین علیه السّلام مشغول طواف خانه خدا بود و با مردی مواجه شد که پرده‌های کعبه را گرفته بود و می‌گفت: «ای کسی که هیچ صدایی تو را از شنیدن صدای دیگر باز نمی‌دارد! ای آنکه حاجتمندان او را به اشتباه نمی‌اندازند! ای آنکه اصرار نیازمندان تو

ادامه مطلب»

از عمر دنیا چقدر گذشته است؟!

حارث أعور همدانی: در نخیله پیرمردی را با امام علی علیه السّلام دیدم، گفتم: یا امیرالمؤمنین، این شخص کیست؟ گفت: برادرم خضر است، آمده است تا از من درباره اینکه چقدر از عمر دنیا باقی مانده بپرسد و من از او درباره اینکه چقدر از عمر دنیا گذشته پرسیدم و

ادامه مطلب»

هنگام خواب، روح به کجا می‌رود؟

امام جواد علیه‌السلام: روزی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به همراه امام حسن و سلمان فارسی – در حالی که امیرالمؤمنین به دست سلمان تکیه داده بود – به مسجدالحرام آمدند؛ مردی خوش منظر جلو آمد و به امیرالمؤمنین سلام کرد و امام پاسخ داد. آن مرد نشست و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین،

ادامه مطلب»

هفت سؤال مهم جوان یهودی

امام صادق علیه‌السلام: پس از ابوبکر، مردم با عمر بیعت کردند، مردی جوان که یهودی بود نزد او به مسجدالحرام رفت و در حالی که مردم عمَر را احاطه کرده بودند، به او سلام داد و گفت: یا امیرالمؤمنین! مرا به آگاه‌ترین فرد به خدا و رسول او و کتاب

ادامه مطلب»

امام شایسته‌تر از مأموم است!

سیف بن عَمیره: از موسی بن جعفر علیه‌السلام شنیدم که به مردی خبر مرگ او را می داد. به خودم گفتم: مگر او می داند آن مرد شیعه کِی می میرد؟! با حالتی غضب‌آلود فرمود: ای اسحاق! رُشَید هَجَری علم مرگ‌ها و مصیبت‌ها را می دانست، امام که شایسته‌تر و

ادامه مطلب»

ای لَفتی، درست وضو بگیر!

علی علیه السلام حسن بصری را دید که در نهری وضو می‌گرفت، به او فرمود: ای لَفتی، طهارتت را کامل کن! حسن در پاسخ گفت: دیروز مردانی را که کشتی که وضوی کاملی می‌گرفتند! ایشان فرمود: تو برای آنان اندوهگینی؟ گفت: بله. ایشان هم فرمود: خداوند اندوهت را طولانی‌تر کند!

ادامه مطلب»

سلونی قبل أن تفقدونی…

امیرالمؤمنین علیه السلام: از من سؤال کنید پیش از آنکه مرا از دست دهید. مردی گفت: به من بگو در سر و ریش من چند تار مو وجود دارد؟! علی علیه السلام فرمود: در هر تار موی سرت فرشته‌ای است که تو را لعن می‌کند، و در هر تار ریشت

ادامه مطلب»

فلان روز، بیمار می‌شوی!

سعد بن طَریف از اصبغ بن نُباته نقل می‌کند: هر کس پیش روی امیرالمؤمنین علیه السلام قرار می‌گرفت به او می‌ فرمود: ای فلانی آماده باش و برای خود هر چه می‌خواهی فراهم کن که در فلان روز، فلان ماه و فلان ساعت بیمار می‌شوی! و همان طور می‌شد که

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات