عبد قیس: در جنگ جمل، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) آمد و وسط دو سپاه ایستاد در حالی که کجاوه عایشه را مردان بنی‌ضبه احاطه کرده بودند. فرمود: طلحه و زبیر کجا هستند؟ زبیر از صف سپاه بیرون آمد و تا نزدیک علی علیه‌السلام جلو رفت. امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: ای زبیر، چه انگیزه‌ای تو را وادار به این کار کرده است؟ گفت: خون‌خواهی عثمان!

فرمود: خدا از میان ما دو نفر، آن کسی را که دستش آلوده به خون عثمان است بکشد! به خاطر داری روزی را که در قبیله بنی‌بیاضه بودیم و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در حالی که به تو تکیه داده بود از ما استقبال کرد و من به تو لبخند زدم و تو هم به من لبخند زدی و گفتی: یا رسول الله، علی(ع) دست از غرور و فخرفروشی بر نمی‌دارد و آن حضرت فرمود: او اهل فخرفروشی نیست و این تو هستی که روزی با او می‌جنگی در حالی که در حق او ظلم می‌کنی! زبیر گفت: بله، به خاطر دارم، اما چگونه برگردم؟ این کار عین ننگ است!

امام علیه‌السلام فرمود: با همین ننگ برگرد تا سرافکندگی و آتش هر دو گریبانگیرت نشده است. زبیر گفت: چگونه به آتش بیافتم در حالی که رسول خدا(ص) گواهی به بهشتی بودن من داده است؟!

امام فرمود: کِی؟ زبیر گفت: از سعید بن یزید شنیدم که به عثمان بن عفّان در زمان خلافتش گفت از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیده است که ده نفر هستند که در بهشت خواهند بود.

فرمود: این ده نفر چه کسانی هستند؟ زبیر گفت: ابوبکر، عمر، عثمان، من، طلحه و تا نُه نفر را شمرد.

امام فرمود: دهمین نفر کیست؟ زبیر گفت: تو!

امام فرمود: همین الان تو بر بهشتی بودن من گواهی دادی اما من منکر بهشتی بودن تو و یارانت هستم! زیرا حبیبم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به من فرموده است که هفت نفر از کسانی که نام بردی در تابوتی از آتش در پایین‌ترین نقطه جهنم یعنی درک اسفل قرار دارند. بر روی آن تابوت، صخره‌ای است که وقتی خدای عزّوجلّ بخواهد اهل جهنم را عذاب کند، آن صخره برداشته می‌شود. بعد زبیر در حالی که این ابیات را می‌خواند برگشت:

علی از موضوعی سخن گفت که به آن آگاهم، و عمرِ پدر تو از قدیم تا به حال در کار خیر و نیکو سپری شده است!

گفتم: ای ابا الحسن، همین مقدار که امروز ملامتم کردی بس است، که همین مقداری که امروز گفتی برایم کافی است!

من ننگ را بر آتش افروخته ترجیح دادم، کجا انسانی که از گِل آفریده شده توان تحمل آتش را دارد؟!

امروز من از سرکشی به سمت هدایت برمی‌گردم، و از سخت‌گیری در دشمنی، به نرمی می‌گرایم!

عبد قیس: در ادامه، علی(ع) به بنی‌ضبّه حمله کرد و چنان جمع آن‌ها را از هم پاشید که انگار بر خاکستری در روزی پر از گردباد، تندبادی وزیده باشد. بعد آن زن (عایشه) را به قصر بنی‌خلف بردند و آن‌گاه علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع)، عمّار، زید، و ابوایوب انصاری وارد شهر شدند و ابوایّوب مهمان یکی از هاشمیان شد.

حدود سی نفر از بزرگان بصره را جمع کردم و پیش ابوایوب رفتیم و سلام کردیم و گفتیم: تو با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در جنگ‌های بدر و اُحُد شرکت کردی و با مشرکان جنگیدی، ولی حالا آمده‌ای و با مسلمانان می‌جنگی؟! گفت: به خدا قسم، از رسول خدا(ص) شنیدم که به من گفت: بعد از من، تو به همراه علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) با ناکثین (پیمان شکنان)، قاسطین (از حق برگشتگان) و مارقین (خوارج) می‌جنگی.

به ابوایوب گفتیم: تو را به خدا قسم، آن را از رسول خدا(ص) شنیده‌ای؟ گفت: به خدا قسم، آن را از رسول خدا(ص) شنیده‌ام.

گفتیم: به ما بگو که پیامبر درباره‌ علی(ع) دیگر چه گفته است؟ گفت: آن حضرت فرمود: علی(ع) با حق است و حق هم با علی(ع) است. امام و خلیفه‌ بعد از من اوست. بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید، همان‌طور که من بر سر نزول آن جنگیدم. دو پسرش حسن(ع) و حسین(ع)، دو نوه و یادگار من در میان این اُمّت، امام هستند، چه بجنگند و چه صلح کنند، و پدرشان بهتر از آن دو نفر است، و امامان بعد از حسین(ع) نُه نفر هستند و از نسل حسین(ع) هستند و قائم که در آخرالزمان قیام می‌کند -همان طور که من در اوّل آن قیام کردم- یکی از ایشان است، و او قلعه‌های گمراهی را فتح می‌کند!

گفتیم: این نُه نفر چه کسانی هستند؟ گفت: امامان بعد از حسین(ع) هستند، یکی پس از دیگری.

گفتیم: پیامبر(ص) تعداد امامان را تا چند امام شمرده است؟ گفت: دوازده امام.

گفتیم: آیا نام برده است؟ گفت: بله، رسول خدا(ص) فرمود: در سفر معراج، به پایه عرش نگاه کردم و دیدم بر روی آن با نور نوشته شده: «خدایی جز الله نیست، محمد پیامبر خداست، او را با علی تایید کردم و با علی یاری کردم». و دیدم که بعد از نام علی(ع)، یازده نام دیگر با نور نوشته شده است: الحسن، الحسین، علیّاً علیّاً علیّاً، محمّداً محمّداً، جعفراً، موسی، الحسن و الحجّة. عرض کردم: خداوندا، ای مولای من، اینها چه کسانی هستند که آنها را گرامی داشتی و نامشان را در کنار نام خود آورده‌ای؟ ندا آمد: ای محمّد، اینان جانشینان و امامان بعد از تو هستند،. خوش به حال دوستداران و وای به حال دشمنان‌شان!…

متن عربی

عَنْ عَبْدِ الْقَیسِ: لَمَّا کانَ یوْمُ الْجَمَلِ خَرَجَ علی‌بن‌ابی‌طالب حَتَّى وَقَفَ بَینَ الصَّفَّینِ وَ قَدْ أَحَاطَتْ بِالْهَوْدَجِ بَنُو ضَبَّةَ فَنَادَى أَینَ طَلْحَةُ وَ أَینَ الزُّبَیرُ فَبَرَزَ لَهُ الزُّبَیرُ فَخَرَجَا حَتَّى الْتَقَیا بَینَ الصَّفَّینِ فَقَالَ یا زُبَیرُ مَا الَّذِی حَمَلَک عَلَى هَذَا قَالَ الطَّلَبُ بِدَمِ عُثْمَانَ قَالَ قَاتَلَ اللَّهُ أَوْلَانَا بِدَمِ عُثْمَانَ أَ مَا تَذْکرُ یوْماً کنَّا فِی بَنِی بَیاضَةَ فَاسْتَقْبَلَنَا رَسُولُ اللَّهِ وَ هُوَ مُتَّک عَلَیک فَضَحِکتُ إِلَیک‏ وَ ضَحِکتَ إِلَیّ فَقُلْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عَلِیاً لَا یتْرُک زَهْوَهُ‏ فَقَالَ مَا بِهِ زَهْوٌ وَ لَکنَّک لَتُقَاتِلُهُ یوْماً وَ أَنْتَ ظَالِمٌ لَهُ قَالَ نَعَمْ وَ لَکنْ کیفَ أَرْجِعُ الآنَ إِنَّهُ لَهُوَ الْعَارُ قَالَ ارْجِعْ بِالْعَارِ قَبْلَ أَنْ یجْتَمِعَ عَلَیک الْعَارُ وَ النَّارُ قَالَ کیفَ أَدْخُلُ النَّارَ وَ قَدْ شَهِدَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بِالْجَنَّةِ قَالَ مَتَى قَالَ سَمِعْتُ سَعِیدَ بْنَ یزِیدَ یحَدِّثُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ فِی خِلَافَتِهِ أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یقُولُ عَشَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ قَالَ وَ مَنِ الْعَشَرَةُ قَالَ أَبُو بَکرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ أَنَا وَ طَلْحَةُ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً قَالَ فَمَنِ الْعَاشِرُ قَالَ أَنْتَ قَالَ أَمَّا أَنْتَ شَهِدْتَ لِی بِالْجَنَّةِ وَ أَمَّا أَنَا فَلَک وَ لِأَصْحَابِک مِنَ الْجَاحِدِینَ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی حَبِیبِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَالَ إِنَّ سَبْعَةً مِمَّنْ ذَکرْتَهُمْ فِی تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ فِی أَسْفَلِ دَرْک مِنَ الْجَحِیمِ عَلَى ذَلِک التَّابُوتِ صَخْرَةٌ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عزّوجلّ عَذَابَ أَهْلِ الْجَحِیمِ رُفِعَتْ تِلْک الصَّخْرَةُ قَالَ فَرَجَعَ الزُّبَیرُ وَ هُوَ یقُولُ:
نَادَى عَلِی بِأَمْرٍ لَسْتُ أَجْهَلُهُ / قَدْ کانَ عَمْرَ أَبِیک الْحَقَّ مُذْ حِینٍ‏
فَقُلْتُ حَسْبُک مِنْ لُؤْمِی أَبَا حَسَنٍ / فَبَعْضُ مَا قُلْتَهُ الْیوْمَ یکفِینِی‏
اخْتَرْتُ عَاراً عَلَى نَارٍ مُؤَجَّجَة / أَنَّى یقُومُ بِهَا خَلْقٌ مِنَ الطِّینِ
فَالْیوْمَ أَرْجِعُ مِنْ غَی إِلَى رُشْدٍ / وَ مِنْ مُغَالَظَةِ الْبَغْضَا إِلَى اللِّینِ‏
ثُمَّ حَمَلَ عَلِی(ع) عَلَى بَنِی ضَبَّةَ فَمَا رَأَیتُهُمْ إِلَّا کرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یوْمٍ عاصِفٍ‏ ثُمَّ أُخِذَتِ الْمَرْأَةُ فَحُمِلَتْ إِلَى قَصْرِ بَنِی خَلَفٍ فَدَخَلَ عَلِی وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ عَمَّارٌ وَ زَیدٌ وَ أَبُو أَیوبَ خَالِدُ بْنُ زَیدٍ الْأَنْصَارِی وَ نَزَلَ أَبُو أَیوبَ فِی بَعْضِ دُورِ الْهَاشِمِیینَ فَجَمَعْنَا إِلَیهِ ثَلَاثِینَ نَفْساً مِنْ شُیوخِ الْبَصْرَةِ فَدَخَلْنَا إِلَیهِ وَ سَلَّمْنَا عَلَیهِ وَ قُلْنَا إِنَّک قَاتَلْتَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ الْمُشْرِکینَ وَ الْآنَ جِئْتَ تُقَاتِلُ الْمُسْلِمِینَ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) یقُولُ إِنَّک تُقَاتِلُ النَّاکثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ بَعْدِی مَعَ علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) قُلْنَا اللَّهَ إِنَّک سَمِعْتَ ذَلِک مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ اللَّهَ لَقَدْ سَمِعْتُ یقُولُ ذَلِک رَسُولُ اللَّهِ(ص) قُلْنَا فَحَدِّثْنَا بِشَی‏ءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِی عَلِی قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی یقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ کمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِیلِ وَ ابْنَاهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سِبْطَای مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا وَ أَبُوهُمَا خَیرٌ مِنْهُمَا وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَ الْحُسَینِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ وَ مِنْهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یقُومُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ کمَا قُمْتُ فِی أَوَّلِهِ یفْتَحُ حُصُونَ الضَّلَالَةِ قُلْنَا وَ ذَلِک التِّسْعَةُ مَنْ هُمْ‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ بَعْدَ الْحُسَینِ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ قُلْنَا فَکمْ عَهِدَ إِلَیک رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ یکونَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ قَالَ اثْنَا عَشَرَ قُلْنَا فَهَلْ سَمَّاهُمْ لَک قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ قَالَ(ص) لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ‏ فَإِذَا هُوَ مَکتُوبٌ بِالنُّورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَیدْتُهُ بِعَلِی وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِی وَ رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ اسْماً مَکتُوباً بِالنُّورِ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بَعْدَ عَلِی الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ عَلِیاً عَلِیاً عَلِیاً وَ مُحَمَّداً مُحَمَّداً وَ جَعْفَراً وَ مُوسَى وَ الْحَسَنَ وَ الْحُجَّةَ قُلْتُ إِلَهِی وَ سَیدِی مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَکرَمْتَهُمْ وَ قَرَنْتَ أَسْمَاءَهُمْ بِاسْمِک فَنُودِیتُ یا مُحَمَّدُ هُمُ الْأَوْصِیاءُ بَعْدَک وَ الْأَئِمَّةُ فَطُوبَى لِمُحِبِّیهِمْ وَ الْوَیلُ لِمُبْغِضِیهِمْ...

منابع
image_pdf
بحارالانوار/182/324/36
کفایة الاثر/114
0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x

دسترسی سریع

دسته بندی روایات