زینب بنت حصین: پیامبر صلی الله علیه و آله یک روز صبح پیش فاطمه سلاماللهعلیها رفت. فاطمه گفت: پدر جان! دیشب را به صبح رساندیم در حالی که چیزی برای خوردن نداشتیم. پیامبر فرمود: آن دو پرنده را بیاور! فاطمه هم برگشت و ناگهان دو پرنده کبابشده را پشت سر خود دید. آنگاه آنها را مقابل پدرش گذاشت و بعد از آن، پیامبر به علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام فرمود: «با نام خدا شروع به خوردن کنید».
وقتی مشغول خوردن بودند، نیازمندی بر در خانه آمد و گفت: «سلام علیکم ای اهل بیت، از آنچه خداوند به شما روزی داده، به ما هم بدهید»! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای بنده خدا، خدا به تو غذا دهد. آن سائل کمی مکث کرد و دوباره خواسته خود را تکرار کرد، بعد رفت و سپس برگشت. فاطمه علیها السّلام عرض کرد: پدر جان نیازمندی آمده! پیامبر فرمود: «دخترم، این خودِ شیطان است! آمده تا از این غذا بخورد ولی خدا به او از این غذا نمیدهد. این غذا، از غذاهای بهشتی است.»