امام باقر

به خدا تو مرا دوست نداری و من هم تو را دوست ندارم

امام محمد باقر علیه السلام: روزی در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نشسته بود و اصحابش گرد او بودند، مردی از شیعیانش آمد و گفت: خدا می‌داند که من پنهانی به محبت تو اقرار می‌کنم همان طور که آشکارا به محبت تو اقرار می‌کنم. و تو را پنهانی

ادامه مطلب»

برای تمسخر، به یکدیگر چشمک می‌زدند

امام باقر علیه السّلام درباره آیه «إنّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهزِئینَ»{ما [شرّ] استهزاکنندگان را از تو برطرف خواهیم کرد}(حجر/95) می‌فرماید: مراد از «مستهزئین» یعنی دشمنان امیرالمؤمنین علیه السّلام و دوستانشان و هرکه ایشان را تمسخر می‌کرده است، و اینان همان کسانی هستند که گفتند: این برگزیده محمّد از میان خاندان اوست و

ادامه مطلب»

به خدا قسم، کافر بودن برای ما از این مسلمان شدن بهتر است!

‌امام باقر علیه‌السلام: زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین و عمار بن یاسر را به مکه فرستاد، [بعضی] گفتند: «محمّد این کودک[=علی]  را فرستاده است و اگر دیگری را به مکه می‌فرستاد شایسته‌تر بود، چرا که مردان بزرگ و شجاع بسیاری در اختیار دارد. به خدا سوگند

ادامه مطلب»

خوش به حال خاکی که خون عزیزان بر آن ریخته می‌شود

از امام محمد باقر علیه السلام: علی علیه السلام از کربلا گذر کرد، یارانش او را دیدند در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و می فرمود: این جا توقفگاه آنان و محل اقامتشان است، این جا محل ریخته شدن خونشان است. خوشا به حال خاکی که خون

ادامه مطلب»

این آیه درباره منافقان نازل شده است

امام باقر علیه السّلام درباره آیه «قُلْ إن کُنتُمْ تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»{بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد}(آل عمران/31) می‌فرماید: درباره منافقان نازل شده و این زمانی بود که با هم گرد آمده و گفتند: اگر محمّد بمیرد نه از علی

ادامه مطلب»

غیر از من تو، کسی نمی‌تواند

‌امام باقر علیه‌السلام: به خدا سوگند، رسول خدا صلی الله علیه و آله، ابوبکر را با آیات برائت نفرستاد تا دوباره از روی لهو آن را از وی پس بگیرد، بلکه پیامبر ابوبکر را به عنوان امیر حاجیان به مکه فرستاد و پس از منصرف شدن ابوبکر از رفتن به

ادامه مطلب»

مسجدی که بنا نمی‌شد!

امام صادق یا امام باقر علیهما السلام: گروهی خواستند در ساحل عدن مسجدی بسازند، هر وقت آن را می‌ساختند فرو می‌ریخت. نزد ابوبکر آمدند، گفت: دوباره بسازید. آنان نیز محکم‌تر ساختند، ولی باز فرو ریخت. دوباره ساختند. مردم را خطاب قرار دادند و قسم دادند که هر کس می‌داند بگوید

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات