پیامبر

خوش به حال دوستان و وای به حال دشمنان‌

عبد قیس: در جنگ جمل، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) آمد و وسط دو سپاه ایستاد در حالی که کجاوه عایشه را مردان بنی‌ضبه احاطه کرده بودند. فرمود: طلحه و زبیر کجا هستند؟ زبیر از صف سپاه بیرون آمد و تا نزدیک علی علیه‌السلام جلو رفت. امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: ای زبیر، چه انگیزه‌ای

ادامه مطلب»

چشمم به نور آنها افتاد

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: وقتی به معراج رفتم و به سدرة المنتهی رسیدم، خداوند جلّ و جلاله به من فرمود: ای محمّد! هر پیامبری که فرستاده‌ام، پس از مرگش، جانشین او کارهای او را بر عهده می‌گیرد. بنابراین، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را امام و جانشین بعد از خودت قرار بده، چون من شما

ادامه مطلب»

کینه‌های دلِ مردم آشکار می‌شود

زید بن ارقم: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام فرمود: تو سرور اوصیا هستی و دو پسرت هم سرور جوانان اهل بهشت هستند. خدای عزّوجلّ از نسل حسین(ع) نُه امام را بیرون می‌آورد. وقتی من بمیرم، کینه‌های دلِ این مردم بر تو آشکار می‌شود و مانع رسیدن به حقّت می‌شوند

ادامه مطلب»

شک در اسلام

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) رهبر نیکوکاران و قاتل گناهکاران است. هرکس که علی(ع) یاورش شد پیروز خواهد شد و کسی که علی(ع) تنهایش بگذارد به خواری و ذلّت دچار می‌شود. کسی که در علی(ع) شک کند، در اسلام شک کرده است و بهترین کسی که بعد از خودم به جا

ادامه مطلب»

مشغول وصله زدن به کفش است

ابوهریره: در محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودم که آیه «إنَّما أنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»{تو فقط هشداردهنده‌ای و برای هر قومی رهبری است.}(رعد/7) نازل شده بود و آن حضرت برای ما قرائت کرد و فرمود: آن«منذر» من هستم. آیا می‌دانید «هادی» کیست؟ عرض کردیم: نه، نمی‌دانیم یا رسول الله.

ادامه مطلب»

واقعا که مطلب عجیبی بیان کردید!

انس بن مالک: من و ابوذر و سلمان و زید بن ثابت و زید بن ارقم، پیش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودیم که حسن و حسین علیهماالسّلام وارد شدند. پیامبر(ص) ایشان را بوسید. ابوذر هم بلند شد و خودش را به آن دو رساند و دستشان را بوسید و پیش ما

ادامه مطلب»

خورشید و ماه و فرقدین

سلمان فارسی: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در خطبه‌ای به ما فرمود: ای مردم، به زودی از بین شما خواهم رفت. شما را درباره خاندانم سفارش به خیر می‌کنم، مبادا بدعت‌گذاری کنید. زیرا هر بدعتی مساوی با گمراهی است و جایگاه هر گمراهی به همراه صاحبش در آتش است. ای مردم، بعد

ادامه مطلب»

لحظات پایانی عمر ابن عباس

عطاء [بن ابی رباح]: با حدود سی نفر از بزرگان طائف، پیش عبدالله بن عباس در طائف رفتیم. او بیمار بود، همان بیماری که با آن فوت کرد، و بسیار ضعیف و ناتوان شده بود. به او سلام کردیم و نشستیم. به من گفت: ای عطا، این جماعت که هستند؟

ادامه مطلب»

تا به حال این اسم‌ها را نشنیده‌ام

ابن عباس: به محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رسیدم. دیدم که حسن(ع) بر روی شانه و حسین(ع) روی زانوی ایشان بودند و آن حضرت ایشان را غرق بوسه کرد و فرمود: خدایا، با دوستان‌شان دوست و با دشمنان‌شان دشمن باش! بعد فرمود: ای ابن عباس، می‌بینم روزی را که موی سفیدش

ادامه مطلب»

من هنوز زنده‌ام و شما این‌طور رفتار می‌کنید؟!

عبدالوهاب ثقفی: امام جعفر صادق علیه‌السلام به حُمران [بن اعین] نگاه کرد، به گریه افتاد و فرمود: ای حمران، از مردم تعجب می‌کنم که در مورد سخنان رسول خدا(ص) چگونه غفلت و فراموش کردند یا خود را به فراموشی زدند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله زمانی که در بستر بیماری افتاد، مردم

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات