نفرین

خدا مالک اشتر را رحمت کند

ابن ابی الحدید: علی علیه‌السلام بعد از وفات مالک اشتر فرمود: خداوند مالک را رحمت کند. او برای من آن‌‌گونه بود که من برای رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. هنگامی که علی علیه‌السلام پنج نفر یعنی معاویه، عمرو بن عاص، ابواعور سلمی، حبیب بن مسلمه و بُسر

ادامه مطلب»

به خدا تو مرا دوست نداری و من هم تو را دوست ندارم

امام محمد باقر علیه السلام: روزی در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نشسته بود و اصحابش گرد او بودند، مردی از شیعیانش آمد و گفت: خدا می‌داند که من پنهانی به محبت تو اقرار می‌کنم همان طور که آشکارا به محبت تو اقرار می‌کنم. و تو را پنهانی

ادامه مطلب»

خدایا عقلش را بگیر

وقتی خبر آن چه بسر بن أرطاة در یمن انجام داده بود به امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید، فرمود: خدایا، بُسر دین خود را به دنیایش فروخته است، پس عقلش را از او بگیر. بسر زنده ماند تا این که دیوانه شد، به صورتی که شمشیری از چوب داشت و با آن

ادامه مطلب»

ای لَفتی، درست وضو بگیر!

علی علیه السلام حسن بصری را دید که در نهری وضو می‌گرفت، به او فرمود: ای لَفتی، طهارتت را کامل کن! حسن در پاسخ گفت: دیروز مردانی را که کشتی که وضوی کاملی می‌گرفتند! ایشان فرمود: تو برای آنان اندوهگینی؟ گفت: بله. ایشان هم فرمود: خداوند اندوهت را طولانی‌تر کند!

ادامه مطلب»

لقبی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به اشعث داد

امام حسن بن علی علیهماالسلام: أشعث بن قیس کندی در خانه‌اش مأذنه‌ای بنا کرد و زمانی که در ساعات نماز، صدای اذان را از مسجد جامع کوفه می‌شنید، بالای مأذنه می‌رفت و فریاد می‌زد: ای مرد، واقعا که تو دروغ‌گو و ساحر هستی! پدرم نیز او را زبانه آتش می‌نامید.

ادامه مطلب»

پس چه کسی مرا می‌کشد؟!

امام صادق علیه السلام: علی علیه السلام دستور داد نام کسانی را که وارد کوفه می‌شوند برای او بنویسند. افرادی این کار را انجام دادند و اسامی وارد صفحه‌ای شد. حضرت آن را خواند. وقتی به اسم ابن ملجم رسید انگشتش را بر روی اسمش گذاشت و دوبار گفت: خدا

ادامه مطلب»

به من ناسزا بگویید ولی از من اعلان برائت نکنید

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کوفه خطبه گفت و وقتی ناتوانی آن‌ها را دید فرمود: بعد از من همراه با کدام امام می‌جنگید؟! و بعد از خانه‌هایتان از کدام خانه محافظت می‌کنید؟! بدانید که بعد از من با خواری فراگیر و شمشیر برّان که اثرش زشت است و ظالمان آن را برای

ادامه مطلب»

خداوند تو را گرفتار غلام ثقیف کند!

اسماعیل بن رجاء: علی علیه السلام خطبه می‌گفت و نبردها و جنگ‌ها را ذکر می‌کرد که پسری جوان به نام أعشی باهله به او گفت: ای امیرالمؤمنین، این سخنان تو چقدر شبیه سخن خرافه است. علی علیه السلام فرمود: اگر در این سخنی که گفتی گناهکار باشی، خداوند تو را

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات