ابوبکر

وقتی خدا از ابوبکر یاد کرد، تو کجا بودی؟!

ابن کوّاء به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: وقتی خدا از ابوبکر یاد کرده و فرموده: «ثانیَ اثْنَینِ إذْ هُما فِی الْغارِ إذْ یَقولُ لِصاحِبِه لا تَحْزَنْ إنَّ اللَّهَ مَعَنا»{او نفر دوم از دو تن بود، آن گاه که در غار [ثور] بودند، وقتی به همراه خود می‌گفت: «ناراحت نباش که

ادامه مطلب»

اولین کسی که خود را به خدا فروخت!

امام سجاد علیه‌السلام: اولین کسی که خود را به خدا فروخت، علی بن ابی طالب علیه‌السلام بود. مشرکان دنبال پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بودند که شب از رختخواب بیرون آمد و به همراه ابوبکر از شهر خارج شد و علی(ع) در بستر او خوابید. وقتی مشرکان آمدند، علی علیه‌السلام را در بستر

ادامه مطلب»

از «والدین» نافرمانی نکنید

اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره مفهوم آیات «أنِ اشْکُرلی وَ لِوالِدَیْکَ إلَیَّ الْمَصیرُ * وَ إن جاهَداکَ عَلی أن تُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْروفًا وَاتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أنابَ إلَیَّ ثُمَّ إلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِما کُنتُمْ تَعْمَلونَ»{شکرگزارِ من و والدینت

ادامه مطلب»

خوش به حال دوستان و وای به حال دشمنان‌

عبد قیس: در جنگ جمل، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) آمد و وسط دو سپاه ایستاد در حالی که کجاوه عایشه را مردان بنی‌ضبه احاطه کرده بودند. فرمود: طلحه و زبیر کجا هستند؟ زبیر از صف سپاه بیرون آمد و تا نزدیک علی علیه‌السلام جلو رفت. امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: ای زبیر، چه انگیزه‌ای

ادامه مطلب»

با این رفتارت مرا آزار نده!

امیرالمؤمنین علیه‌السلام: در حالی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم که ابوبکر و عمر نزد ایشان بودند؛ من هم بین آن حضرت و عایشه نشستم. عایشه گفت: برای نشستن جایی جز کنار من یا کنار رسول خدا پیدا نکردی؟! پیامبر اکرم فرمود: ای عایشه تندی نکن و

ادامه مطلب»

روایت شیطان از گردش در طبقات جهنم

امیرالمؤمنین علیه‌السلام: روزی به همراه قنبر به پشت کوفه رفتم و به او گفتم: آیا آنچه را که من می‌بینم تو هم می‌بینی؟ گفت: خیر، من ناتوانم یا امیرالمؤمنین! به دیگران گفتم: ای یاران، آیا آنچه را من می‌بینم، شما هم می‌بینید؟ گفتند: خیر، ما ناتوانیم یا امیرالمؤمنین. گفتم: سوگند

ادامه مطلب»

تأخیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام در بازگشت از زیرِ زمین!

ابوسعید خدری: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و گروهی از اصحاب در «أبطح» نشسته بودند؛ پیامبر اسلام مشغول سخن گفتن برای ما بود، ناگهان گردبادی بلند شد و گرد و غبار به راه انداخت و نزدیک ایشان شد. شخصی که در آن بود به حضرت سلام کرد

ادامه مطلب»

توصیه لازم نیست!

ابورافع: زمانی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، [ابلاغ] سوره برائت [در اجتماع مشرکان در مکه] را به ابوبکر سپرد، خداوند به او وحی کرد: «کسی را که چندین بار با او نجوا کرده‌ام رها می‌کنی و کسی را می‌فرستی که با او این کار را نکرده‌ام؟!» پیامبر اکرم هم کسی را

ادامه مطلب»

کسی راستگوتر از اصحاب کهف نیست!

سلمان فارسی: ابوبکر، عمر و عثمان به ملاقات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رفتند و گفتند: یا رسول الله، چرا همیشه علی را بر ما برتری می‌دهید؟ فرمود: این من نیستم که او را برتری داده‌ام بلکه خدای متعال او را برتری داده است. گفتند: به چه دلیل؟ فرمود: اگر از من

ادامه مطلب»

بلند شو به خورشید سلام کن

جابر بن عبدالله و انس بن مالک: گروهی نزد عمر به بدگویی از علی علیه‌السلام پرداختند. سلمان گفت: عمر، آیا فراموش کردی روزی را که ابوبکر، من و ابوذر نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودیم و ایشان فرشی برای ما پهن کرد و هر یک از ما را در گوشه‌ای نشاند

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات