اداری

اینجا محل مرگ آن‌هاست

جُویریه بن مُسهِر: وقتی همراه امیرالمؤمنین علیه السلام راهی جنگ صفین شدیم و به بلندی‌های کربلا رسیدیم، ایشان در گوشه‌ای از سپاه ایستاد، به چپ و راست نگاه کرد و اشک ریخت و گفت: به خدا این جا توقفگاه و محل مرگ آن‌ها است. گفته شد: ای امیرالمؤمنین این جا

ادامه مطلب»

هر چه می‌خواهی آماده کن

أصبغ بن نباته: وقتی مردی پیش روی امیرالمؤمنین علیه السلام قرار می‌گرفت، می‌ فرمود: ای فلانی، آماده باش و برای خود هر چه می‌خواهی فراهم کن که تو در فلان روز از فلان ماه در فلان ساعت بیمار خواهی شد. و همان طور می‌شد که می‌فرمود. علی علیه السلام از

ادامه مطلب»

مأموران نفرین بر دشمن علی(ع)

رسول خدا صلی الله علیه و آله: خداوند مخلوقاتی آفریده که نه از جنس جن هستند و نه از جنس اِنس که دشمنان علی علیه السّلام را لعن می‌فرستند. عرض شد: یا رسول الله، اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: پرندگانی هستند که صبح‌ها بالای درختان ندا می‌دهند: لعنت خدا بر

ادامه مطلب»

خداوند پنج چیز را بر مردم واجب کرد

پیامبر صلی الله علیه و آله: خداوند پنج چیز را بر مردم فرض نمود و آن‌ها چهارتای آن را گرفته و یکی را رها کردند که نماز و زکات و روزه و حج است. اصحاب گفتند: پس آن یکی که ترک کردند چیست؟ فرمود: ولایت علی بن أبی طالب. عرض

ادامه مطلب»

پاسخ خدا به کسانی که به ولایت معترض بودند

امام صادق علیه السّلام درباره آیات 21 و 22 سوره جن فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را به پذیرش ولایت علی دعوت فرمود، اما جمعی را خوش نیامد و به آن اعتراض کردند. پس خداوند این آیات را نازل فرمود: «قُلْ إنّی لا أمْلِکُ لَکُم ضَرًّا

ادامه مطلب»

تفاوت مرگ دوست و دشمن

امام صادق علیه السّلام: به خدا سوگند دوستدار علی مرگ را تجربه نمی‌کند تا اینکه علی بن أبی طالب علیه السّلام را در جایی که دوست دارد، ببیند و دشمن علی بن أبی طالب مرگ را تجربه نمی‌کند مگر اینکه علی بن أبی طالب را در جایی که منفورترین جا

ادامه مطلب»

صاحب این قبر را اذیت کرده‌ای

عروه بن زبیر: مردی در حضور عمر شروع به بدگویی و دشنام علی علیه السلام کرد. عمر به او گفت: آیا صاحب این قبر را میشناسی؟ این قبر محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است و علی پسر ابی طالب پسر عبدالمطلب است؛ یعنی پسر عموی پیامبر است. هرگاه نام علی

ادامه مطلب»

او را مثل زره و سپر نگهبان خود کنید

نامه علی علیه‌السلام به دو تن از امیران لشکرش: من مالک اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیانی که تحت امر شما هستند فرماندهی دادم، گفته او را بشنوید و از فرمان او اطاعت کنید. او را چونان زره و سپر نگهبان خود برگزینید، زیرا که مالک، نه سستی

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات