مژده خداوند بر این چهار نفر
ابن عباس: آیه «وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنواْ وَ عَمِلواْ الصّالِحاتِ …»{و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده بده…}(بقره/25) درباره علی علیهالسلام، حمزه، جعفر و عبیده بن حارث نازل شده است.
ابن عباس: آیه «وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنواْ وَ عَمِلواْ الصّالِحاتِ …»{و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده بده…}(بقره/25) درباره علی علیهالسلام، حمزه، جعفر و عبیده بن حارث نازل شده است.
علی علیه السلام قبل از جنگ جمل، به طلحه و زبیر وقتی اجازه خواستند که به عمره بروند فرمود: به خدا قسم که قصد عمره ندارید بلکه میخواهید به بصره بروید. علی علیه السلام به ابن عباس که خبر اجازه گرفتن آن دو برای عمره را به حضرت داد فرمود:
ابن رزین غافِقی: از علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرمود: ای اهل عراق، از میان شما هفت نفر در عذراء کشته میشود که داستان آنان شبیه اصحاب اُخدود است. پس از آن حُجر و یارانش کشته شدند. پ ن1: عذراء مکانی در چهار فرسخی دمشق
خدای عزّوجل: هر کس به من و به پیامبرم ایمان بیاورد و ولایت علی را بپذیرد، او را وارد بهشت میکنم و عملش هر چه میخواهد باشد.
زرّ بن حبیش: امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام را بر منبر دیده و شنیدم که فرمود: سوگند به کسی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید این عهدی است که پیامبر صلی الله علیه و آله با من بسته که جز مؤمن تو را دوست ندارد و
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هرکس دوست داشته باشد که به آن نهال سرخ که خداوند در بهشت عدن کاشته تمسک جوید، باید به حُبّ علی بن أبی طالب علیه السّلام تمسّک جوید».
جابر بن عبدالله و ابوسعید خدری: ما منافقان را در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دشمنیشان با علی میشناختیم.
حارث هَمْدانی: نزد امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام رفتم که فرمود: چه چیزی تو را به اینجا آورد؟ عرض کردم: محبتی که از شما در دل دارم یا امیرالمؤمنین. فرمود: ای حارث، آیا مرا دوست داری؟ عرض کردم: آری به خدا یا امیرالمؤمنین. فرمود: بدان که چون جان
رسول خدا صلی الله علیه و آله: ای مردم، علی را دشنام نداده و به وی حسادت نکنید که او ولیّ هر مرد و زن مؤمنی بعد از من است. پس به خاطر من او را دوست بدارید و به کرامت من اکرامش کنید و برای رضای خدا و رسولش
نظّام: علی بن ابی طالب محنتی بر متکلم است. اگر حقش را زیاد گوید غلو کرده است و اگر حقش را کم دهد مرتکب کار بدی شده است، و راه میانه این دو حد، باریک و حساس و صعب العبور است مگر برای فرد باهوش و تیز فهم.