امامت و ولایت

هر شش نفر شهادت دادند

عبدالله بن جعفر طیّار: در جمعی بودیم که حسن و حسین علیهماالسلام، عبدالله بن عباس، عمر ابن ابی سلمه، معاویة بن ابی سفیان و اسامة بن زید حاضر بودند و اسامة بن زید مشغول گفت‌وگو درباره حدیثی بود. من به معاویه گفتم: از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: من

ادامه مطلب»

به این مرد انزع متوسل شوید

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با اشاره به امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مردم فرمود: به این مرد اَنزَع(1) متوسل شوید، چون که او صدّیق اکبر است و کسی است که حق را از باطل جدا می‌کند. هرکس او را دوست داشته باشد، خدا هدایتش می‌کند و کسی که با او دشمنی کند، خدا

ادامه مطلب»

چه کسی این مقام را به شما داده است؟!

امام سجاد علیه‌السلام: مردی پیش امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و گفت:ای اباالحسن، به شما «امیرالمؤمنین» می‌گویند، چه کسی این مقام را به شما داده؟ ایشان فرمود: خدای عزّوجل من را امیرِ مؤمنان قرار داده است. آن مرد پیش پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رفت و گفت: ای پیامبر خدا، آیا علی راست می‌گوید

ادامه مطلب»

شکایت پیامبر(ص) به درگاه خدا

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: هر که دوست دارد مانند من زندگی کند و مثل من از دنیا برود و وارد بهشت عَدن ـ که خانه من است ـ بشود و ساقه درختی را لمس کند که پروردگارم آن را کاشته، باید ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) را بپذیرد و جانشینان او را که از

ادامه مطلب»

نصیحت پیامبر(ص) به عبدالرحمن بن سمره

عبدالرحمان بن سمرة: خدمت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کردم: من را به سوی راه نجات و سعادت راهنمایی کنید. ایشان فرمود: ای پسر سمره، اگر تمایلات و نظرات مردم متفاوت شد، به حرف علی‌بن‌ابی‌طالب گوش کن، چون که او امام اُمّت و جانشین من است. او جداکننده حق از باطل

ادامه مطلب»

شیطان در ریشه موهایت نشسته است!

اصبغ بن نباته: امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بر مردم خطبه می خواند و می‌فرمود: قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید، به خدا قسم، هر چیزی از گذشته و حال از من بپرسید شما را از آن باخبر می‌کنم. آنگاه سعد بن ابی وقاص بلند شد و

ادامه مطلب»

دزدی از مرد یهودی توسط جنیان

ابی اسحاق سبیعی: وارد مسجد جامع کوفه شدم و پیرمردی با سر و صورت سفید را دیدم که او را نمی‌شناختم؛ به ستونی تکیه داده بود و گریه می‌کرد و اشک‌هایش روی گونه‌هایش جاری بودند! به او گفتم: ای شیخ، چرا گریه می‌کنی؟ گفت: بیش از صد سال از عمر

ادامه مطلب»

ماجرای مردی که یک جن را کشته بود!

امام صادق علیه السّلام: امیرالمؤمنین علیه السّلام بر بالای منبر کوفه خطبه می‌خواند و مردم اطراف آن حضرت بودند؛ اژدهایی آمد و مردم از او ترسیدند. امام علی فرمود: راه را برای او باز کنید؛ اژدها جلو آمد و از منبر بالا رفت و پاهای امام علی را بوسید و

ادامه مطلب»

ماجرای اژدهایی که خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد

امام باقر علیه السّلام: امیرالمؤمنین علیه السّلام روی منبر بود که اژدهایی وارد مسجد شد، مردم قصد کشتنش را داشتند ولی امام علی آن‌ها را از این عمل نهی کرد؛ آن‌ها پذیرفتند و اژدها به راه خود ادامه داد تا به منبر رسید؛ سرش را بلند نمود و به امام

ادامه مطلب»

بالاتر از هر عالِمی، عالِم دیگری وجود دارد

محمّد بن حنفیه: امیرالمؤمنین علیه السّلام مشغول طواف خانه خدا بود و با مردی مواجه شد که پرده‌های کعبه را گرفته بود و می‌گفت: «ای کسی که هیچ صدایی تو را از شنیدن صدای دیگر باز نمی‌دارد! ای آنکه حاجتمندان او را به اشتباه نمی‌اندازند! ای آنکه اصرار نیازمندان تو

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات