معجزات

تو به بغداد نمی‌رسی

حسن بن ذکردان: وقتی در شهر خودم بودم علی علیه السلام را در خواب دیدم. نزد او در مدینه رفتم و به دست او مسلمان شدم. علی علیه السلام مرا حسن نامید. احادیث بسیاری از او شنیده‌ام و همراه علی علیه السلام همه جنگ‌ها را دیده‌ام. روزی از روزها به

ادامه مطلب»

امام این هشت نفر، سوسمار است

أصبغ بن نباته: امیرالمؤمنین علیه السلام به ما دستور داد تا از کوفه به مدائن برویم. روز یکشنبه حرکت کردیم ولی عَمرو بن حُریث به همراه هفت نفر تخلف کردند و به مکانی در حیره به نام خورنَق رفتند. گفتند: تفریح می‌کنیم و وقتی چهارشنبه شد می رویم و به

ادامه مطلب»

ابومسلم، آنها را بگیر!

اعمش از مردی همدانی روایت می‌کند: در جنگ صفّین همراه علی علیه السلام بودیم. اهل شام، جناح راست سپاه امیرالمؤمنین را شکست دادند. مالک اشتر فریاد زد که عقب‌نشینی کنند. امیرالمؤمنین علیه السلام در همین حال، سه بار به اهل شام فرمود: ای ابومسلم، آن‌ها را بگیر! مالک گفت: مگر

ادامه مطلب»

نه همراه تو هستم و نه علیه تو

هرثمه بن سُلَیم: همراه علی علیه السلام به سمت صفین حرکت کردیم. وقتی به کربلا رسید، نماز را با ما خواند. بعد از سلام نماز، با دستش از خاک کربلا برداشت و بویید و فرمود: وای بر تو ای خاک! از تو گروهی محشور می‌شوند که بدون حساب وارد بهشت

ادامه مطلب»

خورشید هفت بار با علی علیه السلام سخن گفت

جابر بن عبدالله انصاری: خورشید هفت بار با علی علیه السلام سخن گفت: بار اول به او گفت: ای امام المسلمین نزد پروردگارم مرا شفاعت کن تا عذابم نکند. بار دوم گفت: به من امر کن تا دشمنانت را بسوزانم که من آن‌ها را از چهره‌هایشان می‌شناسم. بار سوم در

ادامه مطلب»

قصرهایی را می‌بینم

امیرالمؤمنین علیه السلام: انگار که من قصرهایی را می‌بینم که اطراف قبر حسین علیه السلام بنا شده است، و انگار من کجاوه‌ها را می‌بینم که از کوفه به سوی قبر حسین می‌روند. شب‌ها و روزهایی نمی‌گذرد تا این که از همه جا به سوی او روانه می‌شوند. و این در

ادامه مطلب»

«عین»ی که بر «عین» ظلم می‌کند

حذیفه بن یمان در زمان عثمان به علی علیه السلام گفت: آن چه را که در حرّه به من گفتی به یاد آوردم. به خدا قسم معنا و تفسیر حرفت را تا امشب نفهمیده بودم که گفتی: «ای حذیفه، آن زمان که «عین»ها بر «عین» ظلم کنند تو چه می‌کنی؟!»

ادامه مطلب»

وای بر آن‌ها از دست شما و وای بر شما از آن‌ها

سعد بن وهب: زمانی که علی علیه السلام به سوی صفین می‌رفت، نزد ایشان فرستاده شدم. در کربلا نزد او رسیدم و دیدم که با دستش اشاره می‌کند و می‌گوید: این‌جاست، این‌جاست! مردی به او گفت: چیست ای امیر المؤمنین؟ فرمود: کاروانی از آل محمد صلی الله علیه و آله

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات