از زبان دشمنان

مگر نمی‌دانی که این فرد کیست؟!

امام باقر علیه السلام: دو اَعرابی در حالی که با هم نزاع داشتند نزد عمر آمدند، عمر گفت: ای اباالحسن میان آنها داوری کن. علی علیه السلام بر ضد یکی از آنها رأی صادر کرد. فرد محکوم شده به عمر گفت: ای امیرمؤمنان، آیا این فرد میان ما قضاوت می‌کند؟!

ادامه مطلب»

ظلم را از او دور کن

ابن عباس: در یکی از کوچه های مدینه با عمر راه می‌رفتیم که به من گفت: ای ابن عباس، دوست تو -علی- را مظلوم می‌بینم. با خود گفتم: به خدا قسم نمی‌گذارم با این حرف مرا شکست دهد. گفتم: ای عمر، پس ظلم را از او دور کن! دست خود

ادامه مطلب»

فرشتگانی برای تسبیح خدا

ابو بکر: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: خداوند متعال از نور رخسار علی ملائکه‌ای را خلق کرد که تقدیس و تسبیح او را به جای می‌آورند و پاداش آن را برای دوستداران او و خاندانش می‌نویسند.

ادامه مطلب»

این مقام، با یادگیری به دست نمی‌آید

غزالی: امیرمؤمنان علیه‌السلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله زبانش را در دهانم فرو برد و در قلبم هزار در از علم گشود و از هر در، هزار درِ دیگر باز شد. همچنین فرمود: اگر برای من منبری زده شود و بر روی آن بنشینم میان یهودیان با تورات،

ادامه مطلب»

صاحب این قبر را اذیت کرده‌ای

عروه بن زبیر: مردی در حضور عمر شروع به بدگویی و دشنام علی علیه السلام کرد. عمر به او گفت: آیا صاحب این قبر را میشناسی؟ این قبر محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است و علی پسر ابی طالب پسر عبدالمطلب است؛ یعنی پسر عموی پیامبر است. هرگاه نام علی

ادامه مطلب»

سؤال درباره طلاق کنیز

عبدالله بن حویه العبدی: دو نفر نزد عمر آمدند و در مورد طلاق کنیز از او سؤال پرسیدند. عمر پشت سرش را نگاه کرد و سپس نگاهش را متوجه علی علیه السلام کرد و گفت: ای مرد بی مو نظرت چیست؟ علی علیه السلام با انگشتانش اشاره کرد و انگشت

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات