امامت و ولایت

چه چیز باعث شد که چنین حرفی بگوید؟!

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ذی‌قار در حالی که برای گرفتن بیعت نشسته بود فرمود: از طرف کوفه، هزار مرد -نه یکی بیشتر و نه یکی کمتر- نزد شما می‌آیند و با من تا مرگ بیعت می‌کنند. ابن عباس گفت: مضطرب شدم و ترسیدم که افراد کمتر یا بیشتر از آن باشد

ادامه مطلب»

عالم شام و عالم عراق نیازمند عالم حجاز هستند

عبدالله بن مسعود: عالمان زمین سه نفر هستند. یکی در شام، یکی در حجاز و یکی هم در عراق است. عالم شام ابو درداء، عالم حجاز علی و عالم عراق برادر شما در کوفه است. دو عالم شام و عراق نیازمند عالم حجاز هستند این در حالی است که عالم

ادامه مطلب»

در هر انار، دانه‌‌ای از بهشت است

فردی یهودی به علی علیه السلام گفت: محمد گفت: در هر انار، دانه‌‌ای از بهشت است. من یک انار را شکستم و همه دانه‌هایش را خوردم! علی علیه السلام فرمود: رسول الله صلی الله علیه و آله راست گفت. دستش را به ریش یهودی زد و دانه اناری از آن

ادامه مطلب»

تفسیر سبحان‌الله چیست؟!

یزید بن اصم: مردی از عمر بن خطاب پرسید: ای امیرمؤمنان تفسیر «سبحان الله» چیست؟ عمر گفت: پشت این دیوار کسی است که اگر سؤال شود پاسخ خواهد داد و اگر سکوت کنی شروع به سخن گفتن خواهد کرد. مرد به آنجا رفت و علی بن ابی طالب را یافت.

ادامه مطلب»

خدایا عقلش را بگیر

وقتی خبر آن چه بسر بن أرطاة در یمن انجام داده بود به امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید، فرمود: خدایا، بُسر دین خود را به دنیایش فروخته است، پس عقلش را از او بگیر. بسر زنده ماند تا این که دیوانه شد، به صورتی که شمشیری از چوب داشت و با آن

ادامه مطلب»

امام شایسته‌تر از مأموم است!

سیف بن عَمیره: از موسی بن جعفر علیه‌السلام شنیدم که به مردی خبر مرگ او را می داد. به خودم گفتم: مگر او می داند آن مرد شیعه کِی می میرد؟! با حالتی غضب‌آلود فرمود: ای اسحاق! رُشَید هَجَری علم مرگ‌ها و مصیبت‌ها را می دانست، امام که شایسته‌تر و

ادامه مطلب»

اروت این وس!

ابن مسعود: در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله نزد امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بودم که مردی صدا زد: چه کسی مرا نزد مردی عالم راهنمایی می‌کند؟ گفتم: ای مرد، آیا سخن پیامبر را شنیده‌ای که فرمود: «من شهر علم هستم و علی درِ آن است»؟ گفت: بله.

ادامه مطلب»

اگر گوشهایم آن را از رسول خدا(ص) نشنیده باشد، کر شوند

أبومسلم گفت: به همراه حسن بصری و أنس بن مالک خارج شده تا به درب منزل ام سلمه رسیدیم، أنس جلوی در نشست و من با حسن بصری داخل منزل شدم. آنگاه از حسن بصری شنیدم که میگفت: سلام بر تو ای مادر، رحمت خداوند نصیب تو باد. ام سلمه

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات