اصحاب حضرت

گله و شکایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از ابن عباس

امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به ابن عباس: بعد از نام و یاد خدا و سلام، من تو را در امانت خود شریک کردم و تو را همرازم قرار دادم و هیچ‌کس از افراد خاندانم برای یاری و مددکاری و امانت‌داری، مثل تو، مورد اعتمادم نبود. اما وقتی که دیدی روزگار بر

ادامه مطلب»

کسی را نمی‌شناسم که جایگاهی مثل من داشته باشد!

محمد بن عبیدالله: چون با علی علیه‌السلام بیعت شد و طلحه و زبیر روانه بصره شدند و معاویه و مردم شام با وی از در مخالفت برخاستند، ابورافع گفت: این است مصداق قول رسول خدا صلی الله علیه و آله آن‌گاه که فرمود: علی با قومی خواهد جنگید که جنگیدن

ادامه مطلب»

توصیه امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای عمرو بن حمق

علی علیه السلام به عَمرو بن حَمِق خُزاعی گفت: کجا می‌روی ای عمرو؟ گفت: در میان قومم. حضرت فرمود: در میان آن‌ها نرو. گفت: پس نزد بنی کنانه که همسایه ما هستند بروم؟ علی علیه‌السلام فرمود: نه. گفت: آیا به ثقیف بروم؟ امیرالمؤمنین فرمود: با معرّه و مجرّه چه می‌کنی؟

ادامه مطلب»

راشد مبتلا و علم بلایا و منایا

أبو حسان عجلی: دختر راشد هجری را دیدم و به او گفتم: از آنچه که از پدرت شنیدی باخبرم کن. او گفت: از او شنیدم که می گفت: حبیب من امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمود: ای راشد، اگر حرام زاده بنی امیه به سوی تو بیاید و دستان و پاها

ادامه مطلب»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام جویریه را وصی خود قرار داده است

حبّة بن جوین عُرَنی: جویریه بن مُسهِر عبدی، فردی صالح و دوست راستین علی علیه السلام بود. علی علیه السلام نیز او را دوست می‌داشت. روزی همراه علی علیه السلام می‌رفتیم. برگشت و جویریه را پشت سرش، دورتر دید. صدایش زد: ای جویریه نزد من بیا، آیا نمی‌دانی که من

ادامه مطلب»

مرا از اهل آسمان محافظت می‌کنی یا از اهل زمین؟!

امام صادق علیه‌السلام: علی علیه‌السلام خدمتکاری به اسم قنبر داشت و او حضرت را بسیار دوست می داشت، به گونه‌ای که هنگامی که علی علیه‌السلام بیرون می رفت او با شمشیر پشت سر ایشان از حضرت محافظت می کرد. علی علیه‌السلام شبی او را دید و فرمود: ای قنبر تو

ادامه مطلب»

خدایا، مرا یکی از آن سه نفر قرار مده!

محمد بن موسی عَنَزی: مالک بن ضَمرَه رواسی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود و از کسانی که از جانب ایشان علم فراوانی آموخته بود. همچنین هم‌نشین ابوذر بود و از علم او نیز آموخته بود. در زمان بنی امیه می‌گفت: خدایا مرا یکی از آن سه نفر قرار نده.

ادامه مطلب»

به نامی که رسول خدا(ص) تو را با آن نامیده برگرد

از معجزات امیرالمؤمنین علیه‌السلام این است که میثم تمار برده زنی از بنی اسد بود. حضرت او را خرید و آزاد کرد و فرمود: اسمت چیست؟ گفت: سالم. فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داد که نامی که پدرت برایت گذاشته است در عجم میثم

ادامه مطلب»

دوست دارم یکی از یاران علی(ع) را بکشم!

روزی حجاج بن یوسف ثقفی گفت: دوست دارم شخصی از یاران علی را کشته و با خون او به خدا نزدیک شوم. به او گفته شد: کسی را بهتر از قنبر نمی شناسیم که هم نشینی اش با علی طولانی تر باشد. آنگاه حجاج دستور داد تا او را بیاورند.

ادامه مطلب»

معرفی امیرالمؤمنین علیه‌السلام توسط قنبر

از قنبر سؤال شد: مولای تو کیست؟ گفت: مولای من کسی است که با دو شمشیر و نیزه ضربه زد و به سوی دو قبله نماز خواند و دوبار هجرت کرد و لحظه ای به خداوند کفر نورزید، من خدمتگزار بنده صالح مؤمنان، وارث پیامبران و برترین جانشینان و بزرگ

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات