امام باقر علیه السّلام: امیرالمؤمنین علیه السّلام روی منبر بود که اژدهایی وارد مسجد شد، مردم قصد کشتنش را داشتند ولی امام علی آنها را از این عمل نهی کرد؛ آنها پذیرفتند و اژدها به راه خود ادامه داد تا به منبر رسید؛ سرش را بلند نمود و به امام سلام کرد. امیرالمؤمنین به او اشاره کرد که صبر کند تا خطبهاش تمام شود.
بعد از اتمام خطبه، فرمود: کیستی؟ گفت: من عمرو بن عثمان جانشین شما بر جنیّان هستم؛ پدرم مرد و به من وصیّت کرد نزد شما بیایم و نظرتان را جویا شوم. اکنون نزد شما آمدهام تا ببینم چه دستور میفرمایید و چه چیزی را صلاح میدانید؟ امیرالمؤمنین به او فرمود: تو را به ترس از خدا سفارش میکنم و اینکه برگردی و در میان جنیّان به جای پدرت باشی، چرا که تو جانشین من بر آنها هستی. عمرو با امام علی علیه السّلام خداحافظی کرد و بازگشت. به او عرض کردم: فدایت شوم، آیا آمدن عمرو خدمت شما واجب است؟ فرمود: آری!