مالک بن ضَمره: وقتی ابوذر رحمةالله‌علیه تبعید شد، در جلسه‌ای با حضور علی بن ابی‌طالب علیه السّلام، مقداد بن اسود، عمّار بن یاسر، حذیفة بن یمان و عبدالله بن مسعود گفت: حدیثی بگویید که با آن یادی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله کرده باشیم، به نبوّت او گواهی داده باشیم، در حقّ او دعا کنیم و او را به توحید تصدیق کنیم.

علی علیه السّلام فرمود: خوب می‌دانید که الآن زمان حدیث گفتن من نیست. بقیه گفتند: راست می‌گویی!

ابوذر گفت: حذیفه، تو حدیثی بگو. حذیفه گفت: می‌دانید که من همیشه درگیر مشکلات هستم و از آن‌ها خبر دارم، به همین خاطر، چیزی غیر از این چیزها از من پرسیده نمی‌شود.

ابوذر گفت: ابن مسعود، تو حدیثی بگو. گفت: خودتان خوب می‌دانید که من قاری قرآنم و غیر از آن از من سؤال نمی‌شود، اما شما اهل حدیث هستید.

این‌بار ابوذر گفت: مقداد، تو بگو. گفت: می‌دانید که من با شمشیر سر و کار داشته‌ام و غیر از آن از من پرسیده نمی‌شود، اما شما اهل حدیث هستید. گفتند: درست می‌گویی.

ابوذر گفت: عمّار، تو حدیثی بگو. عمّار هم گفت: من آدم فراموشکاری هستم، باید چیزی به یادم آورده شود تا آن را به خاطر بیاورم.

ابوذر گفت: پس خودم برایتان حدیثی نقل می‌کنم که شاید آن را شنیده باشید یا بعضی از شما آن را شنیده باشد:

یادتان هست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمود: خدایی جز الله نیست، محمّد پیامبر خداست، بدن شک قیامت خواهد آمد، خدا اموات را زنده می‌کند و قیامت و بهشت و جهنم حق است. گفتند: بله، یادمان هست. ابوذر گفت: من هم شهادت می‌دهم.

بعد ابوذر گفت: یادتان هست که پیامبر(ص) فرمود: بدترین مردم در بین گذشتگان و آیندگان دوازده نفر هستند که شش نفر از قدیمی‌ها بودند و شش نفر از حال حاضر. بعد، شش نفر از قدیمی‌ها را این طور نام برد: 1- پسر آدم(ع) که برادرش را کشت 2- فرعون 3- هامان 4- قارون 5- سامری و 6- دجّال که اسم او در بین گذشتگان هست ولی در آینده خروج می‌کند. شش نفر جدیدتر هم: 1- گوساله که همان نعثل(1) است، 2- فرعون این امت که همان معاویه است، 3- هامان این اُمّت که همان زیاد بن ابیه است 4- قارون این اُمّت که سعد است، 5- سامری این امت که ابوموسی اشعری است، چون همان حرفی را زد که سامری قوم موسی(ع) گفت(2) و 6- آن مار کوچک و خطرناک که همان عمرو عاص است. آیا یادتان هست و تأیید می‌کنید؟ گفتند: بله. ابوذر هم گفت: من هم شهادت می‌دهم.

ابوذر ادامه داد: یادتان هست که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: اُمّت من با پنج پرچم در کنار حوض کوثر پیش من می‌آیند که اوّلین پرچم، پرچم آن گوساله است. بلند می‌شوم و دستش را می‌گیرم. وقتی دستش را بگیرم، صورتش سیاه می‌شود و پاهایش به لرزه می‌افتد و دچار دلشوره شدید می‌شود و هر کس هم کاری را که او کرده انجام داده باشد، مثل او می‌شود. بعد، می‌گویم: بعد از من، شما با دو ثقل گران‌بها چه کردید؟ خواهند گفت: ثقل اکبر را تکذیب کردیم و پاره کردیم و ثقل اصغر را آواره کردیم و به ایشان ظلم کردیم و از حق‌شان محروم کردیم. من هم می‌گویم: راه سمت چپ را بگیرید و بروید، و آنها هم تشنه و روسیاه، بدون آنکه قطره‌ای از حوض کوثر بخورند، از آن‌جا می‌روند.

بعد، پرچم فرعون اُمّت من که اکثریت مردم را تشکیل می‌دهند و منحرفان هم جزء آنها هستند، وارد می‌شوند. سؤال شد: منحرفان چه کسانی هستند؟ یعنی راه را کج رفته‌اند؟ پیامبر(ص) فرمود: نه، یعنی دینشان را به انحراف کشانده‌اند، یعنی کسانی که دلخوشی و ناراحتی آنها به خاطر دنیاست. اینجا هم بلند می‌شوم و دست صاحب آن را می‌گیرم. وقتی دستش را بگیرم، صورتش سیاه می‌شود و پاهایش به لرزه می‌افتد و دچار دلشوره شدید می‌شود و هر کس هم که از او پیروی کرده باشد، مثل او می‌شود. به آنها می‌گویم: بعد از من با دو ثقل با ارزشی که در بین شما به امانت گذاشتم، چه کردید؟ خواهند گفت: ثقل اکبر را تکذیب و پاره کردیم و با ثقل اصغر جنگیدیم و او را کشتیم. من هم می‌گویم: شما هم همان راهی را بروید که دوستانتان رفتند. تشنه و روسیاه از آن‌جا می‌روند، بدون آنکه یک قطره بخورند.

بعد، پرچم هامان اُمّت من وارد می‌شود. بلند می‌شوم و دست صاحب آن را می‌گیرم. وقتی دستش را بگیرم، صورتش سیاه می‌شود و پاهایش به لرزه می‌افتد و دچار دلشوره شدید می‌شود و هر کس همان کاری را که او کرده، کرده باشد هم همان‌طور می‌شود. بعد می‌گویم: بعد از من با دو ثقل من چه کردید؟ خواهند گفت: ثقل اکبر را تکذیب و نافرمانی کردیم و ثقل اصغر را رها کردیم و از او روبرگرداندیم. من هم می‌گویم: همان راهی را بروید که دوستانتان رفتند. در نتیجه، تشنه و روسیاه بدون آنکه قطره‌ای از آن بخورند، راهی می‌شوند.

بعد، پرچم ابوموسی اشعری که رهبر پنجاه هزار نفر از اُمّت من است، وارد خواهد شد. بلند می‌شوم و دست صاحب آن را می‌گیرم. وقتی دستش را بگیرم، صورتش سیاه می‌شود و پاهایش به لرزه می‌افتد و دچار دلشوره شدید می‌شود و هرکس کار او را کرده، به سرنوشت او دچار می‌شود. خواهم گفت: بعد از من با دو ثقل من چه کردید؟ خواهند گفت: ثقل اکبر را تکذیب کردیم، پاره کردیم و از دستورات آن سرپیچی کردیم و ثقل اصغر را هم تنها گذاشتیم و از او رو برگرداندیم. من هم خواهم گفت: شما هم از همان راهی بروید که دوستانتان رفتند، پس تشنه و رو سیاه بی‌آنکه قطره‌ای از آن چشانده شوند، روانه می‌گردند.

بعد، بیرق آن ناقص‌الخلقه(3) وارد می‌شود. دستش را می‌گیرم، صورتش سیاه می‌شود و پاهایش به لرزه می‌افتد و دلش خالی می‌شود و هرکه کار او را کرده باشد، به همان سرنوشت دچار می‌شود. بعد می‌گویم: بعد از من با دو ثقل من چه کردید؟ خواهند گفت: اولی را تکذیب کردیم و خلاف آن عمل کردیم و با دومی هم جنگیدیم و او را کشتیم. من هم می‌گویم: از همان راهی بروید که دوستانتان رفتند. تشنه و روسیاه راهی می‌شوند و یک قطره هم از آن نمی‌خورند.

بعد از اینها، پرچم امیر مؤمنان، امام متقین و رهبر دست و رو سفیدان عالَم وارد می‌شود. بلند می‌شوم، دستش را می‌گیرم و وقتی دستش را بگیرم، چهره او و یارانش سفید می‌شود. می‌گویم: بعد از من با دو ثقل من چه کردید؟ خواهند گفت: از اوّلی تبعیت کردیم و آن را تصدیق کردیم و ثقل اصغر را پشتیبانی و یاری کردیم و در رکاب او جنگیدیم. من هم خواهم گفت: وارد حوض کوثر بشوید و سیرابِ سیراب بشوید. بعد، از آب کوثر می‌نوشند و بعد از آن، دیگر تشنه نخواهند شد. چهره امامشان مثل خورشیدِ وسط روز است و چهره یاران او مثل ماه شب چهارده و روشنایی ستاره‌های آسمان است.

ابوذر گفت: این روایت را تأیید می‌کنید؟! گفتند: بله، گواهی می‌دهیم. ابوذر گفت:من هم جزء شاهدان هستم.

 

پ.ن(1): «نعثل» نام مردی یهودی با ریش‌های بلند بوده و اگر کسی می‌خواست از عثمان ایرادی بگیرد و طعنه‌ای به او بزند، به او نعثل می‌گفت.

پ.ن(2): در متن همین روایت آمده است حرفی که سامری گفت و ابوموسی اشعری هم آن را تکرار کرد، یا عبارت «لا مِساسَ»{به من دست نزن} بوده که به سبب نفرین حضرت موسی(ع)، سامری دچار بیماری شد که هیچ کسی نزدیکش نمى‌شد و یا اگر کسی مى‌خواست نزدیکش شود، فریاد مى‌زد: «به من دست نزن» یا «نزدیک من نشو». و یا عبارت «لا قِتالَ»{جنگ نکنید} بوده است.

پ.ن(3): منظور پیامبر(ص)، «ذوالثدیه» سر دسته خوارج است که در بدنش زائده‌ای مثل پستان زنان بوده است.

متن عربی

الخصال: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَاشِمِیُّ عَنْ فُرَاتِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ الْحَسَنِ وَ عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْجُنَیْدِ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَسْعُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَارِثُ بْنُ حَصِیرَةَ عَنِ الصَّخْرِ بْنِ الْحَکَمِ الْفَزَارِیِّ عَنْ حَیَّانَ بْنِ الْحَارِثِ الْأَزْدِیِّ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ جَمِیلٍ الضَّبِّیِّ عَنْ مَالِکِ بْنِ ضَمْرَةَ الرَّوَّاسِیِّ قَالَ: لَمَّا سُیِّرَ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ اجْتَمَعَ هُوَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ حَدِّثُوا حَدِیثاً نَذْکُرُ بِهِ رَسُولَ اللَّهِ وَ نَشْهَدُ لَهُ وَ نَدْعُو لَهُ وَ نُصَدِّقُهُ بِالتَّوْحِیدِ.
فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا هَذَا زَمَانَ حَدِیثِی قَالُوا صَدَقْتَ.
فَقَالَ حَدِّثْنَا یَا حُذَیْفَةُ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی سَأَلْتُ الْمُعْضِلَاتِ وَ خُبِّرْتُهُنَّ لَمْ أُسْأَلْ عَنْ غَیْرِهَا.
فَقَالَ حَدِّثْنَا یَا ابْنَ مَسْعُودٍ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی قَرَأْتُ الْقُرْآنَ لَمْ أُسْأَلْ عَنْ غَیْرِهِ وَ لَکِنْ أَنْتُمْ أَصْحَابُ الْأَحَادِیثِ قَالُوا صَدَقْتَ.
قَالَ حَدِّثْنَا یَا مِقْدَادُ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی إِنَّمَا کُنْتُ صَاحِبَ الْفِتَنِ لَا أُسْأَلُ مِنْ غَیْرِهَا وَ لَکِنْ أَنْتُمْ أَصْحَابُ الْأَحَادِیثِ قَالُوا صَدَقْتَ.
فَقَالَ حَدِّثْنَا یَا عَمَّارُ قَالَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی رَجُلٌ نَسِیٌّ إِلَّا أَنْ أُذَکَّرَ فَأَذْکُرَ.
فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَا أُحَدِّثُکُمْ بِحَدِیثٍ قَدْ سَمِعْتُمُوهُ أَوْ مَنْ سَمِعَهُ مِنْکُمْ:
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ قَالُوا نَشْهَدُ قَالَ وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ.
ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ شَرُّ الْأَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ اثْنَا عَشَرَ سِتَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ سِتَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ ثُمَّ سَمَّی السِّتَّةَ مِنَ الْأَوَّلِینَ ابْنَ آدَمَ الَّذِی قَتَلَ أَخَاهُ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ وَ السَّامِرِیَّ وَ الدَّجَّالَ اسْمُهُ فِی الْأَوَّلِینَ وَ یَخْرُجُ فِی الْآخِرِینَ وَ أَمَّا السِّتَّةُ مِنَ الْآخِرِینَ فَالْعِجْلُ وَ هُوَ نَعْثَلٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ هُوَ مُعَاوِیَةُ وَ هَامَانُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُوَ زِیَادٌ وَ قَارُونُهَا وَ هُوَ سَعْدٌ وَ السَّامِرِیُّ وَ هُوَ أَبُو مُوسَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ لِأَنَّهُ قَالَ کَمَا قَالَ سَامِرِیُّ قَوْمِ مُوسَی لَا مِسَاسَ أَیْ لَا قِتَالَ وَ الْأَبْتَرُ وَ هُوَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ أَ فَتَشْهَدُونَ عَلَی ذَلِکَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ وَ أَنَا عَلَی ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ.
ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ أُمَّتِی تَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ عَلَی خَمْسِ رَایَاتٍ أَوَّلُهَا رَایَةُ الْعِجْلِ فَأَقُومُ فَآخُذُ بِیَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِیَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ یَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا ذَا خَلَفْتُمُونِی فِی الثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ کَذَّبْنَا الْأَکْبَرَ وَ مَزَّقْنَا وَ اضْطَهَدْنَا الْأَصْغَرَ وَ أَخَذْنَا حَقَّهُ فَأَقُولُ اسْلُکُوا ذَاتَ الشِّمَالِ فَیَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ قَدِ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ وَ لَا یَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً.
ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةُ فِرْعَوْنِ أُمَّتِی وَ هُمْ أَکْثَرُ النَّاسِ وَ مِنْهُمُ الْمُبَهْرِجُونَ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْمُبَهْرِجُونَ بَهْرَجُوا الطَّرِیقَ قَالَ لَا وَ لَکِنْ بَهْرَجُوا دِینَهُمْ وَ هُمُ الَّذِینَ یَغْضَبُونَ لِلدُّنْیَا وَ لَهَا یَرْضَوْنَ فَأَقُومُ فَآخُذُ بِیَدِ صَاحِبِهِمْ فَإِذَا أَخَذْتُ بِیَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ یَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا خَلَفْتُمُونِی فِی الثَّقَلَیْنِ بَعْدِی فَیَقُولُونَ کَذَّبْنَا الْأَکْبَرَ وَ مَزَّقْنَاهُ وَ قَاتَلْنَا الْأَصْغَرَ فَقَتَلْنَاهُ فَأَقُولُ اسْلُکُوا سَبِیلَ أَصْحَابِکُمْ فَیَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا یَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً.
قَالَ ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةُ هَامَانِ أُمَّتِی فَأَقُومُ فَآخُذُ بِیَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِیَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ یَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا خَلَفْتُمُونِی فِی الثَّقَلَیْنِ بَعْدِی فَیَقُولُونَ کَذَّبْنَا الْأَکْبَرَ وَ عَصَیْنَاهُ وَ خَذَلْنَا الْأَصْغَرَ وَ خَذَّلْنَا عَنْهُ فَأَقُولُ اسْلُکُوا سَبِیلَ أَصْحَابِکُمْ فَیَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا یَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً.
ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ وَ هُوَ إِمَامُ خَمْسِینَ أَلْفاً مِنْ أُمَّتِی فَأَقُومُ فَآخُذُ بِیَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِیَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ یَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا خَلَفْتُمُونِی فِی الثَّقَلَیْنِ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ کَذَّبْنَا الْأَکْبَرَ وَ مَزَّقْنَاهُ وَ عَصَیْنَاهُ وَ خَذَلْنَا الْأَصْغَرَ وَ خَذَّلْنَا عَنْهُ فَأَقُولُ اسْلُکُوا سَبِیلَ أَصْحَابِکُمْ فَیَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا یَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً.
ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ الْمُخْدَجُ بِرَایَتِهِ فَآخُذُ بِیَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِیَدِهِ اسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ رَجَفَتْ قَدَمَاهُ وَ خَفَقَتْ أَحْشَاؤُهُ وَ مَنْ فَعَلَ فِعْلَهُ یَتْبَعُهُ فَأَقُولُ بِمَا خَلَفْتُمُونِی فِی الثَّقَلَیْنِ بَعْدِی فَیَقُولُونَ کَذَّبْنَا الْأَکْبَرَ وَ عَصَیْنَاهُ وَ قَاتَلْنَا الْأَصْغَرَ وَ قَتَلْنَاهُ فَأَقُولُ اسْلُکُوا سَبِیلَ أَصْحَابِکُمْ فَیَنْصَرِفُونَ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ مُسْوَدَّةً وُجُوهُهُمْ لَا یَطْعَمُونَ مِنْهُ قَطْرَةً.
ثُمَّ تَرِدُ عَلَیَّ رَایَةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ فَأَقُومُ فَآخُذُ بِیَدِهِ فَإِذَا أَخَذْتُ بِیَدِهِ ابْیَضَّ وَجْهُهُ وَ وُجُوهُ أَصْحَابِهِ فَأَقُولُ بِمَا خَلَفْتُمُونِی فِی الثَّقَلَیْنِ بَعْدِی فَیَقُولُونَ اتَّبَعْنَا الْأَکْبَرَ وَ صَدَّقْنَاهُ وَ وَازَرْنَا الْأَصْغَرَ وَ نَاصَرْنَاهُ وَ قَاتَلْنَا مَعَهُ فَأَقُولُ رِدُوا رِوَاءً مَرْوِیِّینَ فَیَشْرَبُونَ شَرْبَةً لَا یَظْمَئُونَ بَعْدَهَا أَبَداً وَجْهُ إِمَامِهِمْ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ وَ وُجُوهُ أَصْحَابِهِ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ وَ کَأَضْوَاءِ نَجْمٍ فِی السَّمَاءِ.
ثُمَّ قَالَ یَعْنِی أَبُو ذَرٍّ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ عَلَی ذَلِکَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ وَ أَنَا عَلَی ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ.

منابع
image_pdf
بحارالانوار/1/341/37
الخصال/457/2 – الیقین/444
0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسترسی سریع

دسته بندی روایات

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x