ابن عباس: در محضر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بودیم که عمرو بن حارث فهری پیش ما آمد و گفت: ای احمد، ما را به نماز و زکات فرمان دادی، این کار از طرف خودت بود یا از طرف پروردگارت؟ پیامبر فرمود: فریضه از جانب خدا صادر میشود و ادای رسالت از طرف من انجام میگیرد، تا فقط آنچه خدا به من فرمان داده، به شما ابلاغ کرده باشم.
عمرو گفت: بعد از آن به ما دستور دادی علی بن ابی طالب را دوست داشته باشیم و گفتی که جایگاه او نسبت به تو، مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است و شیعیان او در صحنه قیامت، سوار بر شترهای پیشانی و دست و پا سفید خواهند بود که خرامان راه میروند تا اینکه در کنار حوض کوثر پیش شما بیایند و از آب آن مینوشند و همه این اُمّت در عرصه قیامت یک گروه خواهند شد. ای محمّد، آیا این سخن از آسمان است یا از خودت؟ پیامبر فرمود: بله، ابتدا از آسمان نازل شده و سپس من آن را گفتهام. خداوند ما را به صورت نوری در زیر عرش آفرید. ناگهان عمرو بن حارث گفت: حالا فهمیدیم که یک جادوگر دروغگویی! ای محمّد، مگر شما دو نفر از فرزندان آدم نیستید؟! پیامبر فرمود: بله، ولی خداوند مرا به صورت یک نور در زیر عرش آفرید، پیش از آنکه آدم را بیافریند. سپس آن نور را در صلب آدم قرار داد و از آن پس این نور از صلبی به صلب دیگر منتقل میشد تا اینکه از هم جدا شدیم و در صلب عبدالله بن عبدالمطلّب و ابوطالب قرار گرفتیم. سپس خداوند مرا از آن نور خلق فرمود، ولی پس از من پیامبر دیگری نخواهد بود.
آنگاه عمرو بن حارث به همراه دوازده نفر از کفّار از جا بلند شدند و لباسهای خود را تکاندند و گفتند: خدایا، اگر محمّد راست میگوید، جرقههایی از آتش به سوی عمرو و دوستانش پرتاب کن!
آنگاه بود که عمرو و دوستانش گرفتار یک صاعقه آسمانی شدند و بعد از آن خداوند این آیه را نازل فرمود: «سَأَلَ سائلُ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ» که منظور از «سائل» در این آیه، عمرو و دوستان او هستند.