جابر بن عبدالله انصاری: خورشید هفت بار با علی علیه السلام سخن گفت:
بار اول به او گفت: ای امام المسلمین نزد پروردگارم مرا شفاعت کن تا عذابم نکند.
بار دوم گفت: به من امر کن تا دشمنانت را بسوزانم که من آنها را از چهرههایشان میشناسم.
بار سوم در بابل بود که وقت نماز عصر از دست رفته بود. به او فرمود: به جایت بازگرد. خورشید نیز خواسته او را لبیک گفت.
بار چهارم فرمود: ای خورشید! آیا خطایی از من سراغ داری؟ گفت: قسم به عزت پروردگارم که اگر خدا مخلوقات را مانند تو میآفرید، آتش را خلق نمیکرد.
بار پنجم: آنها در زمان خلافت ابوبکر در نماز دچار اختلاف شدند و با علی علیه السلام مخالفت کردند. خورشید آشکارا سخن گفت که «حق برای او، به دست او و با اوست». مردم قریش و هر کس که حاضر بود آن را شنید.
بار ششم زمانی بود که او را صدا زد و خورشید سطلی از آب حیات آورد و برای نماز وضو گرفت. به او فرمود: تو که هستی؟ گفت: من خورشید تابانم.
و بار هفتم زمان وفاتش بود که آمد و به او سلام داد و از یکدیگر خداحافظی کردند.