بریده اسلمی: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، علیبنابیطالب علیهالسلام را به سمت یمن فرستاد، در حالی که خالد بن ولید هم حضور داشت و فرمود: هر موقع با هم جمع شدید، علی(ع) فرمانده همه شماست و اگر از هم جدا افتادید، هر کدام فرمانده لشکر خود است.
وقتی تصمیم به بازگشت به سوی پیامبر کردیم، خداوند پیروزی را نصیب مسلمانان کرد، غنیمتهای زیادی به دست آوردیم و علی علیهالسلام هم کنیزی از خُمس غنیمتها برای خود انتخاب کرد. خالد گفت: ای بریده، این اتفاق را غنیمت بدان، پیش پیامبر برو و آن را گزارش کن، چون که با شنیدن این خبر، علی از چشم پیامبر میافتد!
به مدینه آمدم، وارد مسجد شدم، به خانه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله رفتم، در حالی که ایشان هم در منزل بود و فرستادگان علیبنابیطالب جلوی در خانه نشسته بودند.
بین مردم رفتم. پرسیدند: چه خبر بریده؟ گفتم: خداوند، مسلمانان را پیروز کرد؛ به اندازهای غنیمت به دست آوردند که تابهحال سابقه نداشته است. گفتند: پس علت آمدنت چیست؟ گفتم: خالد مرا فرستاده تا به پیامبر بگویم که علیبنابیطالب کنیزی از خمس غنیمتها را برای خود برداشته است. گفتند: پیامبر را از این ماجرا باخبر کن که با شنیدنش، علی از چشم او میافتد.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حرفهای ما را شنید و آنقدر عصبانی از خانه بیرون آمد که انگار دانههای خرما از صورتش میبارید! فرمود: چرا بعضی از علی اشکال میگیرند و او را سرزنش میکنند؟ هر کس از علی(ع) بدگویی کند، از من بدگویی کرده و هر که از علی(ع) جدا شود، از من جدا شده است. علی(ع) از من است و من از علی(ع) هستم. خداوند او را از گِل من آفریده و من را هم از گِل ابراهیم(ع) خلق کرده است. من از ابراهیم(ع) برتر هستم و دلیل برتری من از ابراهیم(ع) آیه «ذُرّیَّةً بَعْضُها مِن بَعْض»{فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند}(آل عمران/34) است. وای بر تو بریده! مگر نمیدانی سهم علیبنابیطالب از خمس، بیشتر از آن کنیزی است که برای خود برده است؟! مگر نمیدانی بعد از من ولی و سرپرست شما اوست؟!
وقتی شدت عصبانیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را دیدم، گفتم: ای پیامبر خدا، به حق همنشینی که با شما داشتهام، دست مبارکتان را باز کنید تا دوباره با شما بر اسلام بیعت کنم.
آنقدر ادامه دادم تا با او تجدید بیعت کردم.