بیعت

خانه حکمت و کلید آن

امیرالمؤمنین علی علیه‌‌السلام بر بالای منبر مسجد کوفه فرمود: من سرور جانشینان و جانشین سرور پیامبرانم. من امام مسلمانان و پیشوای پرهیزکاران و صاحب‌اختیار مؤمنان و همسر سرور زنان جهانم. منم که انگشتر به دست راست دارم و پیشانی بر خاک می‌گذارم. من همان کسی هستم که دو بار هجرت

ادامه مطلب»

سبقت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام!

امیرمؤمنان علی علیه‌السلام: بدانید که روزی شما را مجبور خواهند کرد که مرا نفرین کنید و نسبت دروغگو به من بدهید؛ هر کس از روی ناچاری و اکراه لعن کرد و خدا بداند که او مجبور بوده است، من و او با هم به محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وارد می‌شویم!

ادامه مطلب»

دزدی از مرد یهودی توسط جنیان

ابی اسحاق سبیعی: وارد مسجد جامع کوفه شدم و پیرمردی با سر و صورت سفید را دیدم که او را نمی‌شناختم؛ به ستونی تکیه داده بود و گریه می‌کرد و اشک‌هایش روی گونه‌هایش جاری بودند! به او گفتم: ای شیخ، چرا گریه می‌کنی؟ گفت: بیش از صد سال از عمر

ادامه مطلب»

با این خبر، علی(ع) از چشم پیامبر(ص) می‌افتد!

بریده اسلمی: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام را به سمت یمن فرستاد، در حالی که خالد بن ولید هم حضور داشت و فرمود: هر موقع با هم جمع شدید، علی(ع) فرمانده همه شماست و اگر از هم جدا افتادید، هر کدام فرمانده لشکر خود است. وقتی تصمیم به بازگشت به

ادامه مطلب»

مواظب باش که پیمان نشکنی!

امام صادق علیه‌السلام: وقتی سخنرانی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در  غدیر تمام شد، در بین مردم، مردی زیبارو، خوش‌منظر و خوشبو را دید که می‌گفت: به خدا قسم هرگز این چنین روزی ندیده بودم. چه پیمان محکمی را برای ولایت پسرعمویش مورد تأکید قرار می‌دهد! چنان عهد و بیعت محکمی برای

ادامه مطلب»

نظر جبرئیل درباره ماجرای غدیر

امام صادق علیه‌السلام: وقتی آیه تبلیغ درباره ولایت نازل شد، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دستور فرمود تا درختزار غدیرخُم جارو شد و سپس ندای «نماز جماعت»  داده شد. سپس فرمود: ای مردم، آیا من مقدم‌تر از مؤمنان به خودشان نیستم؟ مردم گفتند: بله. پیامبر در پاسخ فرمود: پس، هر کس که

ادامه مطلب»

دائم از پسر عمویش تمجید می‌کند

امام صادق علیه‌السلام: وقتی آیه [تبلیغ] درباره ولایت نازل شد، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله امر فرمود: مکانی را در غدیر خم که پر از درختان بزرگ و پر شاخ و برگ بود، جارو کنند و چنین شد. سپس ندای «نماز جماعت» سر داده شد. بعد از آن فرمود: ای مردم، هر

ادامه مطلب»

به خدا تو مرا دوست نداری و من هم تو را دوست ندارم

امام محمد باقر علیه السلام: روزی در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نشسته بود و اصحابش گرد او بودند، مردی از شیعیانش آمد و گفت: خدا می‌داند که من پنهانی به محبت تو اقرار می‌کنم همان طور که آشکارا به محبت تو اقرار می‌کنم. و تو را پنهانی

ادامه مطلب»

به من، فرمان جنگ داده شده است

امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از بیعت مردم و پیش از جنگهای سه‌گانه فرمود: من به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین امر شده‌ام. یعنی به ترتیب اصحاب جمل، اصحاب صفّین و خوارج نهروان. و با آن‌ها جنگید و همان طور شد که علی علیه السلام از آن خبر داده بود.

ادامه مطلب»

چه چیز باعث شد که چنین حرفی بگوید؟!

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ذی‌قار در حالی که برای گرفتن بیعت نشسته بود فرمود: از طرف کوفه، هزار مرد -نه یکی بیشتر و نه یکی کمتر- نزد شما می‌آیند و با من تا مرگ بیعت می‌کنند. ابن عباس گفت: مضطرب شدم و ترسیدم که افراد کمتر یا بیشتر از آن باشد

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات