امام سجاد علیهالسلام: روزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و اصحاب در مسجد نشسته بودند. پیامبر(ص) به آنان فرمود: مردی از اهل بهشت وارد میشود و سؤالی میکند که برایش اهمیت زیادی دارد.
مردی آمد که بیشتر به اهل مصر شباهت داشت. جلو آمد و به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سلام داد و نشست و گفت: یا رسول الله، شنیدهام که خدا میفرماید: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوا»{همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید}(آل عمران/103). این ریسمانی که خدا به ما دستور داده به آن متوسل شویم و از آن دور نشویم چیست؟
پیامبر(ص) مدتی سر به زیر انداخت و بعد سرش را بلند کرد و با دست به علی بن ابی طالب علیهالسلام اشاره کرد و فرمود: این، همان ریسمان الهی است که هر کس به او متوسل شود، در دنیا از ارتکاب گناه حفظ میشود و در آخرت هم از گمراهان نخواهد بود. آنگاه، آن مرد از پشت سر، علی علیهالسلام را در آغوش کشید و گفت: من به ریسمان خدا و رسولش متوسل شدهام. بعد هم بلند شد و رفت.
عمر بن خطاب بلند شد و گفت: یا رسول الله، آیا به دنبالش بروم و از او بخواهم برایم استغفار کند؟ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: مگر اینکه در حقت ارفاق کند!
عُمر دنبال او به راه افتاد و از او خواست برایش استغفار کند. آن مرد گفت: آیا فهمیدی رسول خدا(ص) به من چه گفت و من به او چه گفتم؟ عمر گفت: بله. مرد گفت: اگر متمسّک به آن ریسمان هستی، خدا تو را بیامرزد و اگر نیستی، خدا تو را نیامرزد! و رفت.