امام صادق علیهالسلام: وقتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله سخنان خود را در غدیرخم بیان فرمود، مردم به خیمههای خود رفتند. مقداد از کنار جمعی از ایشان گذر میکرد که میگفتند: به خدا قسم اگر از یاران خسرو شاه ایران و قیصر پادشاه روم بودیم، لباسهای خز و پر نقش و نگار و دیبا و دیگر بافتهها به تن داشتیم، ولی با او [=پیامبر صلیاللهعلیهوآله] غذایمان خشن است و لباسهای زبر میپوشیم، حالا هم که مرگش سررسیده و اجلش نزدیک شده و روزگارش به سر آمده، میخواهد علی را به جانشینی خود منصوب کند. اما به خدا قسم به او خواهیم فهماند که اجازه نمیدهیم این گونه شود!
با شنیدن این سخنان، مقداد نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله رفت و او را از ماجرا آگاه کرد. پیامبر ندا داد: نماز جماعت. آنها گفتند: مقداد کار خود را کرد! برخیزیم و علیه او همدست شویم! سپس راه افتادند تا اینکه به مقابل پیامبر رسیدند. گفتند: پدر و مادرمان فدای تو یا رسول الله! قسم به آنکه شما را به حق فرستاد و با نبوّت تکریم کرد، سخنی که از ما به شما رساندهاند، ما نگفتهایم! نه، قسم به آنکه تو را بر بشریت برگزید، ما چنین نگفتهایم!
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحیم، یَحْلِفونَ بِاللَّهِ ما قالواْ وَ لَقَدْ قالواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرواْ بَعْدَ إسْلامِهِم وَ هَمّواْ بِما لَمْ یَنالواْ وَ ما نَقَمواْ إلّا أنْ أغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ مِن فَضْلِهِ»{به نام خداوند رحمتگر مهربان، به خدا سوگند میخورند که نگفتهاند؛ در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از اسلامآوردنشان، کافر شدهاند! و تصمیم گرفتند [که در شب گردنه عقبه تو را به قتل رسانند]، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام میگیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل [و کَرَم] خود، بینیاز ساختند.}(توبه/74).
یکی از این افراد کلّه فروش و دیگری پارچه فروش بود و کلافهای نخ جابهجا میکرد که خداوند آنها را به خاطر پیامبر بینیاز کرد، ولی حالا تیزی خشم و شمشیر خود را متوجه او کردهاند!
… امام صادق علیهالسلام فرمود: آنها توبه نکردند و به خلافت هم رسیدند.