پیشگویی

بر روی هر کشته یک نی بیانداز

یزید بن رویم: علی علیه السلام در روز جنگ نهروان فرمود: امروز چهار هزار نفر از خوارج کشته می‌شوند و یکی از آن‌ها «ذوالثدیّه» است. وقتی خوارج را نابود کرد و خواست ذوالثدیّه را پیدا کند، او را دنبال کردم. به من دستور داد برای او چهار هزار نی بِبُرم.

ادامه مطلب»

به خدا تو مرا دوست نداری و من هم تو را دوست ندارم

امام محمد باقر علیه السلام: روزی در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نشسته بود و اصحابش گرد او بودند، مردی از شیعیانش آمد و گفت: خدا می‌داند که من پنهانی به محبت تو اقرار می‌کنم همان طور که آشکارا به محبت تو اقرار می‌کنم. و تو را پنهانی

ادامه مطلب»

نظر مردم کوفه درباره قتل سیدالشهداء علیه‌السلام

علی علیه السلام مردم کوفه را خطاب قرار داد و فرمود: اگر زمانی، فرزند پیامبرتان نزد شما بیاید و شما قصد او کرده و به قتلش برسانید چه می‌کنید؟! مردم گفتند: پناه بر خدا، اگر خدا از ما چنین بخواهد حتما عذری خواهیم خواست. ولی ایشان در پاسخ چنین سرود:

ادامه مطلب»

خداوند تو را گرفتار غلام ثقیف کند!

اسماعیل بن رجاء: علی علیه السلام خطبه می‌گفت و نبردها و جنگ‌ها را ذکر می‌کرد که پسری جوان به نام أعشی باهله به او گفت: ای امیرالمؤمنین، این سخنان تو چقدر شبیه سخن خرافه است. علی علیه السلام فرمود: اگر در این سخنی که گفتی گناهکار باشی، خداوند تو را

ادامه مطلب»

خوش به حال خاکی که خون عزیزان بر آن ریخته می‌شود

از امام محمد باقر علیه السلام: علی علیه السلام از کربلا گذر کرد، یارانش او را دیدند در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و می فرمود: این جا توقفگاه آنان و محل اقامتشان است، این جا محل ریخته شدن خونشان است. خوشا به حال خاکی که خون

ادامه مطلب»

تو حسین(ع) را یاری نمی‌کنی

اسماعیل بن زیاد: علی علیه السلام به بَراء بن عازب فرمود: ای براء، پسرم حسین کشته می‌شود در حالی که تو زنده هستی و او را یاری نمی‌کنی. وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، براء آه می‌کشید و می‌گفت: به خدا قسم امیرالمؤمنین علیه السلام راست گفت.

ادامه مطلب»

توصیه امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای عمرو بن حمق

علی علیه السلام به عَمرو بن حَمِق خُزاعی گفت: کجا می‌روی ای عمرو؟ گفت: در میان قومم. حضرت فرمود: در میان آن‌ها نرو. گفت: پس نزد بنی کنانه که همسایه ما هستند بروم؟ علی علیه‌السلام فرمود: نه. گفت: آیا به ثقیف بروم؟ امیرالمؤمنین فرمود: با معرّه و مجرّه چه می‌کنی؟

ادامه مطلب»

این امّت به دور معاویه جمع می‌شوند

مینا غلام عبدالرحمن بن عوف: علی علیه السلام سر و صدایی از سپاه شنید و گفت: چه شده است؟ گفتند: معاویه مرده است. گفت: هرگز، قسم به کسی که جانم در دست اوست هلاک نخواهد شد تا این که این امّت گرد او جمع شوند. گفتند: پس برای چه با

ادامه مطلب»

در ساحل فرات، صبور باش

یحیی حضرمی: وقتی امیرالمؤمنین به سوی صفین می رفت و به سرزمین نینوا رسید، صدا زد: ای ابا عبدالله، در ساحل فرات صبور باش. گفتم: منظور چیست؟ ایشان قتلگاه حسین علیه السلام در بلندی‌های نینوا را نشان داد.

ادامه مطلب»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام جویریه را وصی خود قرار داده است

حبّة بن جوین عُرَنی: جویریه بن مُسهِر عبدی، فردی صالح و دوست راستین علی علیه السلام بود. علی علیه السلام نیز او را دوست می‌داشت. روزی همراه علی علیه السلام می‌رفتیم. برگشت و جویریه را پشت سرش، دورتر دید. صدایش زد: ای جویریه نزد من بیا، آیا نمی‌دانی که من

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات