چیزی را باور نکرد بلکه فقط انکار کرد
عمّار یاسر: من و ابوذر غفاری در زیر خیمهای نشسته بودیم که ابن عباس با مردم حرف میزد. ابوذر بلند شد و با دست عمود خیمه را زد و سپس گفت: ای مردم، هر کس مرا میشناسد، که میشناسد ولی هر کس مرا نمیشناسد، خودم را معرفی میکنم: من جندب