عمر بن خطاب

آفرین بر تو که مولای من شدی

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: هرکس روز هجدهم ذی حجّه را روزه بگیرد، خداوند ثواب روزه شصت ماه را برای وی خواهد نوشت. منظور از آن روز، روز غدیرخم است، روزی که رسول خدا دست علی بن ابی طالب علیه‌السلام را بالا گرفت و فرمود: آیا من اولی‌تر از مؤمنان به

ادامه مطلب»

هفت سؤال مهم جوان یهودی

امام صادق علیه‌السلام: پس از ابوبکر، مردم با عمر بیعت کردند، مردی جوان که یهودی بود نزد او به مسجدالحرام رفت و در حالی که مردم عمَر را احاطه کرده بودند، به او سلام داد و گفت: یا امیرالمؤمنین! مرا به آگاه‌ترین فرد به خدا و رسول او و کتاب

ادامه مطلب»

چرا انقدر بی‌تابی می‌کنی؟!

عمران بن حصین: من و عمر بن خطاب در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و علی علیه السّلام در کنار آن حضرت نشسته بود که رسول خدا آیه «أمَّن یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأرضِ أ اِلٰهٌ مَعَ اللّهِ قَلیلًا ما

ادامه مطلب»

ازدواج خوله حنفیه با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

وقتی ابوبکر بر مسند قدرت نشست، خالد بن ولید را نزد بنی حَنیفه فرستاد تا زکات اموالشان را بگیرد. بنی حنیفه به خالد گفتند: رسول الله صلی الله علیه و آله هر سال مردی را می‌فرستاد که صدقات ما را از ثروتمندانمان می‌گرفت و میان فقیران خودمان تقسیم می‌کرد، تو

ادامه مطلب»

اگر این سخن به گوش مردم برسد…

جابر بن عبدالله انصاری: من و علی علیه السّلام هرکدام در یک طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که عمر بن خطّاب با مردی که جامه او را می‌کشید وارد شد. پیامبر فرمود: چه کرده است؟ عرض کرد: از قول شما روایت کرده که: «هرکس بگوید

ادامه مطلب»

سؤالات رئیس کلیسا از امیرالمؤمنین علیه‌السلام

سلمان فارسی: شخصی به نام جاثلیق که رئیس کلیسایی بود، همراه تعدادی از نصرانی‌ها نزد ابوبکر آمد و در مورد مسائلی سؤال کرد که ابوبکر از پاسخ عاجز شد. عمر گفت: ای نصرانی، دست از این لجاجت بردار وگرنه خونت را مباح می‌شماریم! رئیس کلیسا گفت: ای فلانی، با کسی

ادامه مطلب»

چهار سؤال در روز قیامت

رسول خدا صلی الله علیه و آله: سوگند به کسی که جانم در دست اوست، هیچ بنده‌ای نیست که قدم در روز قیامت نهد مگر اینکه خدای تبارک و تعالی او را برای چهار چیز بازخواست فرماید: از عمرش که آن را چگونه گذرانده، از جسمش که چگونه فرسوده‌اش ساخته،

ادامه مطلب»

«عین»ی که بر «عین» ظلم می‌کند

حذیفه بن یمان در زمان عثمان به علی علیه السلام گفت: آن چه را که در حرّه به من گفتی به یاد آوردم. به خدا قسم معنا و تفسیر حرفت را تا امشب نفهمیده بودم که گفتی: «ای حذیفه، آن زمان که «عین»ها بر «عین» ظلم کنند تو چه می‌کنی؟!»

ادامه مطلب»

صاحب این قبر را اذیت کرده‌ای

عروه بن زبیر: مردی در حضور عمر شروع به بدگویی و دشنام علی علیه السلام کرد. عمر به او گفت: آیا صاحب این قبر را میشناسی؟ این قبر محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است و علی پسر ابی طالب پسر عبدالمطلب است؛ یعنی پسر عموی پیامبر است. هرگاه نام علی

ادامه مطلب»

سؤال درباره طلاق کنیز

عبدالله بن حویه العبدی: دو نفر نزد عمر آمدند و در مورد طلاق کنیز از او سؤال پرسیدند. عمر پشت سرش را نگاه کرد و سپس نگاهش را متوجه علی علیه السلام کرد و گفت: ای مرد بی مو نظرت چیست؟ علی علیه السلام با انگشتانش اشاره کرد و انگشت

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات