حواریون پیامبر اسلام(ص)
انس بن مالک: از پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرسیدم: حواریون شما چه کسانی هستند؟ فرمود: امامان بعد از من که دوازده امام و از نسل علی(ع) و فاطمه(س) هستند. آنها حواریون و یاوران دین من هستند.
انس بن مالک: از پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرسیدم: حواریون شما چه کسانی هستند؟ فرمود: امامان بعد از من که دوازده امام و از نسل علی(ع) و فاطمه(س) هستند. آنها حواریون و یاوران دین من هستند.
امام سجاد علیهالسلام: مردی پیش امیرالمؤمنین علیهالسلام آمد و گفت:ای اباالحسن، به شما «امیرالمؤمنین» میگویند، چه کسی این مقام را به شما داده؟ ایشان فرمود: خدای عزّوجل من را امیرِ مؤمنان قرار داده است. آن مرد پیش پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله رفت و گفت: ای پیامبر خدا، آیا علی راست میگوید
عبدالرحمان بن سمرة: خدمت پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کردم: من را به سوی راه نجات و سعادت راهنمایی کنید. ایشان فرمود: ای پسر سمره، اگر تمایلات و نظرات مردم متفاوت شد، به حرف علیبنابیطالب گوش کن، چون که او امام اُمّت و جانشین من است. او جداکننده حق از باطل
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بر بالای منبر مسجد کوفه فرمود: من سرور جانشینان و جانشین سرور پیامبرانم. من امام مسلمانان و پیشوای پرهیزکاران و صاحباختیار مؤمنان و همسر سرور زنان جهانم. منم که انگشتر به دست راست دارم و پیشانی بر خاک میگذارم. من همان کسی هستم که دو بار هجرت
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: ای مردم، حرف مرا بشنوید و در آن فکر کنید، چون که زمان مرگ نزدیک است: من امام همه آفریدگان خدا و وصی بهترین آفریده خدا هستم. من همسر سرور زنان این اُمّت و پدر خاندان طاهرین و ائمه هدایتگر هستم. من برادر رسول خدا، وصی، ولی،
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: من خلیفه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و وزیر و وارث او هستم. من برادر، وصی و حبیب رسول خدا هستم. من برگزیده رسول خدا و همنشین او هستم. من پسر عموی رسول خدا، داماد و پدر فرزندان او هستم. من سیّد اوصیا و وصیّ سید انبیا هستم. من
عبدالله بن مسعود: به حضور فاطمه صلوات الله علیها آمدم و عرض کردم: همسرتان کجاست؟ فرمود: جبرئیل او را به آسمان برده است. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: عدهای از فرشتگان در مورد مسألهای اختلاف دارند و درخواست داوری از میان آدمیان کردند؛ خداوند به آنها وحی فرمود که یکی
ابو ایّوب انصاری: پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه من بود. جبرئیل علیهالسلام با جامی نقرهای که زنجیری طلا و آبی از رحیق مختوم در آن بود از آسمان نازل شد و آن را به پیامبر داد و پیامبر هم از آن نوشید. بعد، آن را به علی،
زینب بنت حصین: پیامبر صلی الله علیه و آله یک روز صبح پیش فاطمه سلاماللهعلیها رفت. فاطمه گفت: پدر جان! دیشب را به صبح رساندیم در حالی که چیزی برای خوردن نداشتیم. پیامبر فرمود: آن دو پرنده را بیاور! فاطمه هم برگشت و ناگهان دو پرنده کبابشده را پشت سر
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خطاب به امیرالمؤمنین علیهالسلام: سه چیز به تو داده شد که به من داده نشده است؛ پدر زنی مانند من، همسری همچون فاطمه(س) و فرزندانی مثل حسن و حسین(ع).