دزدی از مرد یهودی توسط جنیان
ابی اسحاق سبیعی: وارد مسجد جامع کوفه شدم و پیرمردی با سر و صورت سفید را دیدم که او را نمیشناختم؛ به ستونی تکیه داده بود و گریه میکرد و اشکهایش روی گونههایش جاری بودند! به او گفتم: ای شیخ، چرا گریه میکنی؟ گفت: بیش از صد سال از عمر