یاری

دو پرنده‌ای که به یاری امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمدند

ام سلمه: علی علیه‌السلام به همراه بلال به دنبال ردّ پای رسول خدا رفتند؛ وقتی به کوه رسیدند ردّ پا قطع شد. در آن‌جا پیرمردی را دیدند که به عصا تکیه داده بود و عبایی بر شانه‌ داشت و ظاهرش شبیه چوپان‌ها بود. امام علی فرمود: ای بلال، بنشین تا

ادامه مطلب»

خدا دستور می‌دهد این بادام را باز کنی

عبدالله بن عباس: رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار گرسنه شد، به همین دلیل، پیش کعبه آمد و به پرده آن چسبید و گفت: ای پروردگار محمّد، بیش از این محمّد را گرسنه نگه ندار! سپس جبرئیل علیه‌السلام با بادامی نازل شد و گفت: ای محمّد، خدای جلّ

ادامه مطلب»

انگار که دهانش پر از سنگ شده باشد!

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله  به صحابه خود فرمود: کدام یک از شما تمام عمر را روزه می‌گیرد و شب‌ها را به احیا می‌گذراند و قرآن را ختم می‌کند؟ سلمان عرض کرد: من، یا رسول الله. آنگاه یکی از حاضران به خشم آمد و گفت: سلمان مردی از

ادامه مطلب»

کوتاهی در یاری یعنی همان دشمنی

پیامبر صلی الله علیه و آله: خداوند به سبب بدبینی بنی‌اسرائیل نسبت به پیامبرانشان باران را از ایشان دریغ نمود، و خداوند به سبب دشمنی با علی بن أبی طالب باران را از این اُمّت دریغ خواهد کرد. مردی برخاست و گفت: یا رسول الله، مگر کسی هم به علی

ادامه مطلب»

کار خودتان را کردید؟!

ابوغسّان نهدی: جمعی از شیعیان بر علی علیه السّلام در رحبه کوفه وارد شدند در حالی که آن حضرت روی حصیری کهنه نشسته بود. ایشان فرمود: به چه کار آمده‌‌اید؟ عرض کردند: حب شما ما را آورده است یا امیرالمؤمنین. فرمود: بدانید که هرکس مرا دوست بدارد، در جایی مرا

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات