امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی که عبد الرحمن بن ملجم لعنه الله با ایشان بیعت کرد به او فرمود: به خدا قسم که تو به بیعت من وفا نمیکنی و این را به این خضاب میکنی، با دست به سر و محاسنش اشاره کرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام در حالی که برای جنگ با خوارج میرفت فرمود: میترسم که حرفی بزنید و عمل را رها کنید، وگرنه شما را باخبر میکردم که خدا در مورد کسانی که با این قوم بجنگند و آگاه به گمراهی آنان باشند، به پیامبرش چه گفته است. [ولی این را
امام حسن بن علی علیهماالسلام: أشعث بن قیس کندی در خانهاش مأذنهای بنا کرد و زمانی که در ساعات نماز، صدای اذان را از مسجد جامع کوفه میشنید، بالای مأذنه میرفت و فریاد میزد: ای مرد، واقعا که تو دروغگو و ساحر هستی! پدرم نیز او را زبانه آتش مینامید.
علقمه بن قیس: امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر کوفه خطبه لؤلؤیه را برای ما ایراد کرد و در پایان سخنانش فرمود: بدانید که من به زودی مسافرم و به سوی غیب میروم. مواظب فتنه امویان و حکومت کسروی و کشتن آن چه خدا زنده کرده و زنده کردن آن چه