خدا ولیّ من است و من ولیّ تو هستم
عبدالله بن مسعود: رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که دست علی علیه السّلام را گرفته و به وی فرمود: خدا ولیّ من است و من ولیّ تو هستم، و دشمن هر که با تو دشمنی کند، و در صلحم با هر که با تو در صلح
عبدالله بن مسعود: رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که دست علی علیه السّلام را گرفته و به وی فرمود: خدا ولیّ من است و من ولیّ تو هستم، و دشمن هر که با تو دشمنی کند، و در صلحم با هر که با تو در صلح
امام باقر علیه السّلام: در حالی که مردان قریش مشغول گفتگو درباره موضوعی بودند، امیرمؤمنان علی بن أبی طالب علیه السّلام سر رسید، و چون او را دیدند، سکوت کردند. این کار آنها بر آن حضرت گران آمد. نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:
غزالی: امیرمؤمنان علیهالسلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله زبانش را در دهانم فرو برد و در قلبم هزار در از علم گشود و از هر در، هزار درِ دیگر باز شد. همچنین فرمود: اگر برای من منبری زده شود و بر روی آن بنشینم میان یهودیان با تورات،
سید بن طاووس: در تفسیر ابن جحام خواندهام که مصداق آیه «إنَّما وَلیُّکُم اللهُ وَ رَسولُهُ …» از نود راه که همگی اسناد پیوسته دارند و اغلب از رجال مخالف اهل بیت هستند، علی علیهالسلام دانسته شده است؛ که از جمله راویان میتوان به: علی علیهالسلام، عمر بن خطاب، عثمان
ابن عباس: رسول خدا صلی الله علیه و آله، ابوبکر را با سوره برائت به مکه روانه ساخت. سپس علی علیهالسلام را به دنبالش فرستاد تا این سوره را از وی گرفته و خود این مأموریت را انجام دهد. ابوبکر به پیامبر گفت: یا رسول الله، چیزی درباره من نازل
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: مقصود از آیه «رَجُلاً سَلَماً لِرَجُل»{مردی که تنها تسلیم یک نفر است}(زمر/29) من هستم که تنها فرمانبر یک مرد هستم و آن مرد هم رسول خدا صلی الله علیه و آله است. همچنین امام باقر علیهالسلام فرمود: آن مرد فرمانبر، علی علیهالسلام و شیعیان او هستند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در وصف حمله مغول: آنان را میبینم که با چهرههایی مانند سپرهای چکش خورده، لباسهایی از دیباج و حریر پوشیدهاند و اسبهای اصیل را یدک میکشند. آنچنان کشتار و خونریزی دارند که مجروحان از روی بدن کشتگان حرکت میکنند و فراریان از اسیرشدگان کمترند. یکی از اصحاب گفت:
أسماء بنت عُمیس: همراه رسول الله در – الضهیاء یا الصهباء نزدیک خیبر- بودیم. رسول الله نماز ظهر را خواند و علی علیه السلام را فرا خواند و از او برای انجام کاری یاری خواست. عصر فرا رسید و پیامبر برخاست و نماز عصر خواند. علی علیه السلام آمد و
پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهی به علی بن أبی طالب کرد و فرمود: تو در دنیا سیّد و سروری و در آخرت نیز سیّد و سروری؛ هرکه تو را دوست بدارد، قطعاً مرا دوست داشته است و آنکه مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هرکس
رسول خدا صلی الله علیه و آله: حُبّ علی رستگاری از آتش است. و چنین سرود: «حُبّ علی سپری است برای مردم، پروردگارا گناهان مرا با آن فرو بریز! اگر کافر ذمّی قصد کرد او را دوست بدارد، در دوزخ از آتش مصون میماند.»