مارقین

خوش به حال دوستان و وای به حال دشمنان‌

عبد قیس: در جنگ جمل، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) آمد و وسط دو سپاه ایستاد در حالی که کجاوه عایشه را مردان بنی‌ضبه احاطه کرده بودند. فرمود: طلحه و زبیر کجا هستند؟ زبیر از صف سپاه بیرون آمد و تا نزدیک علی علیه‌السلام جلو رفت. امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: ای زبیر، چه انگیزه‌ای

ادامه مطلب»

معرفی امیرالمؤمنین علیه‌السلام از زبان خودش

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: ای مردم، حرف مرا بشنوید و در آن فکر کنید، چون که زمان مرگ نزدیک است: من امام همه آفریدگان خدا و وصی بهترین آفریده خدا هستم. من همسر سرور زنان این اُمّت و پدر خاندان طاهرین و ائمه هدایت‌گر هستم. من برادر رسول خدا، وصی، ولی،

ادامه مطلب»

علی علیه‌السلام، وزیر پیامبر(ص)

انس بن مالک: به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفته و قدم می‌زدیم تا به بقیع غرقد رسیدیم، ناگهان با تنه درخت سدری روبه‌رو شدیم که شاخ و برگی نداشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله زیر آن نشست و درخت پر از شاخ و

ادامه مطلب»

چرا من باید برایش در را باز کنم؟!

عبدالله بن مسعود: رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه زینب دخت جحش بیرون آمد تا اینکه به خانه اُمّ سلمه آمد. شخصی آمد و در زد. پیامبر فرمود: ای اُمّ سلمه، برخیز و در را برای وی باز کن. عرض کرد: یا رسول الله، این کیست که

ادامه مطلب»

این سخنان مرا به درد آورد

حارثه بن زید گفت: وقتی عمر بن خطاب به هنگام خلافتش به حج رفت من هم همراهش بودم. شنیدم که به هنگام طواف میگفت: پروردگارا! می‌دانی که به خانه ات آمده‌ام و از پرده پوشی تو آگاه هستم. وقتی مرا دید سخنش را قطع کرد، اما من آن را به

ادامه مطلب»

به من، فرمان جنگ داده شده است

امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از بیعت مردم و پیش از جنگهای سه‌گانه فرمود: من به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین امر شده‌ام. یعنی به ترتیب اصحاب جمل، اصحاب صفّین و خوارج نهروان. و با آن‌ها جنگید و همان طور شد که علی علیه السلام از آن خبر داده بود.

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات