نوروز، چه روزی است؟
امام صادق علیهالسلام: نوروز همان روزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیهالسلام را به درّه جن فرستاد و آن حضرت از آنها عهد و پیمان گرفت.
امام صادق علیهالسلام: نوروز همان روزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیهالسلام را به درّه جن فرستاد و آن حضرت از آنها عهد و پیمان گرفت.
امام صادق علیهالسلام: وقتی سخنرانی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در غدیر تمام شد، در بین مردم، مردی زیبارو، خوشمنظر و خوشبو را دید که میگفت: به خدا قسم هرگز این چنین روزی ندیده بودم. چه پیمان محکمی را برای ولایت پسرعمویش مورد تأکید قرار میدهد! چنان عهد و بیعت محکمی برای
عثمان بن مطرف: مردی از اَنَس بن مالک در اواخر عمرش درباره علی علیهالسلام پرسید. اَنَس گفت: پس از ماجرای رحبه، با خودم عهد بستم که هیچ حدیثی را که درباره علی میدانم و از من پرسیده شود، کتمان نکنم. علی علیهالسلام سرآمد متقین در روز قیامت است. به خدا
امام صادق علیهالسلام: وقتی آیه تبلیغ درباره ولایت نازل شد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دستور فرمود تا درختزار غدیرخُم جارو شد و سپس ندای «نماز جماعت» داده شد. سپس فرمود: ای مردم، آیا من مقدمتر از مؤمنان به خودشان نیستم؟ مردم گفتند: بله. پیامبر در پاسخ فرمود: پس، هر کس که
امام صادق علیهالسلام: روز نوروز همان روزی است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در غدیر خم برای امیرالمؤمنین علیهالسلام پیمان گرفت و حاضران اقرار به ولایت وی کردند. خوشا به حال آنکه بر آن پیمان باقی ماند و وای بر کسی که آن را شکست.
ابن عباس: رسول خدا صلی الله علیه و آله، ابوبکر را با سوره برائت به مکه روانه ساخت. سپس علی علیهالسلام را به دنبالش فرستاد تا این سوره را از وی گرفته و خود این مأموریت را انجام دهد. ابوبکر به پیامبر گفت: یا رسول الله، چیزی درباره من نازل
تفسیر امام عسگری علیهالسلام: رسول خدا صلی الله علیه و آله ده آیه از سوره برائت را به ابوبکر بن أبی قحّافه سپرد که در آن آیات، به نقض پیمان میان مسلمانان و کفار اشاره شده بود و بر اساس این آیات دیگر مشرکان حق نداشتند به کعبه نزدیک شوند.
جابر بن عبدالله انصاری: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهالسلام آمد. همین که چشم رسول خدا بر او افتاد، فرمود: برادرم نزد شما آمده است. سپس رو به کعبه نمود و فرمود: به پروردگار این خانه سوگند که این
أصبغ بن نباته: مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت: من تو را همان طور که آشکارا دوست دارم، پنهانی نیز دوست میدارم. امیرالمؤمنین علیه السلام لحظاتی با چوبی که در دست داشت زمین را خراشید و سپس سرش را بالا گرفت و گفت: به خدا قسم دروغ گفتی!
امیرالمؤمنین علیه السّلام در حال جان دادن فرمود: ای حسن، خداوند از پدرت پیمان گرفته که هر منافق و فاسقی را دشمن بدارد و از هر منافق و فاسقی نیز پیمان گرفته که پدرت را دشمن بدارد.