جبرئیل

او دحیه کلبی نبود

ابن عباس: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در خانه‌اش بود که علی بن أبی طالب، صبح نزد ایشان رفت. آن حضرت دوست داشت که در این کار اولین نفر باشد. وقتی وارد خانه شد متوجه شد که پیامبر در حیاط خانه سر بر دامن دحیة بن خلیفه کلبی گذاشته است. علی علیه‌السلام

ادامه مطلب»

کمک فرشتگان برای بهترین پیروزی

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: به خدا قسم، علی علیه‌السلام را به هر جنگی فرستادم دیدم که جبرئیل علیه‌السلام با هفتادهزار فرشته در سمت راست و میکائیل با هفتادهزار فرشته در سمت چپ و عزرائیل در جلوی او حرکت می‌کنند و ابری هم بر او سایه انداخته تا بهترین پیروزی به او

ادامه مطلب»

سلامِ سه‌هزار فرشته

ابن عباس: در شب جنگ بدر، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از اطرافیان خود خواست که آب بیاورند. علی علیه‌السلام این مأموریت را قبول کرد و راهی شد، در حالی که شبی سرد و تاریک همراه با باد بود. علی علیه‌السلام با مشک آب خود رفت و وقتی به چاه رسید سطلی

ادامه مطلب»

مبادا به سرنوشت ابولهب گرفتار شوی!

امام باقر علیه‌السلام: وقتی به عباس -عموی پیامبر- دستور داده شد که درِ خانه‌اش را که به مسجدالنبی باز می‌شد ببندد، در حالی که علی علیه‌السلام اجازه داشت درِ خانه‌اش به مسجدالنبی باز بماند، به همراه جمعی از خاندان پیامبر، پیش پیامبر آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا، چرا علی(ع)

ادامه مطلب»

به آزار منافقان اهمیت نده

امیرالمؤمنین علیه‌السلام: زمانی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مسجد خود را در مدینه ساخت و درِ خانه خود را رو به سمت آن قرار داد و مهاجران و انصار هم  درِ خانه‌های خود را به سمت مسجد قرار دادند، خدای عزّوجل خواست که پیامبر و خاندان بزرگوارش را به وسیله فضیلتی

ادامه مطلب»

مواظب باش که پیمان نشکنی!

امام صادق علیه‌السلام: وقتی سخنرانی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در  غدیر تمام شد، در بین مردم، مردی زیبارو، خوش‌منظر و خوشبو را دید که می‌گفت: به خدا قسم هرگز این چنین روزی ندیده بودم. چه پیمان محکمی را برای ولایت پسرعمویش مورد تأکید قرار می‌دهد! چنان عهد و بیعت محکمی برای

ادامه مطلب»

هیچ وقت ایمان نیاورد

امام باقر علیه‌السلام: [پس از اعلام ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام توسط پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر،] معاویه بلند شد، با غرور  و خشم از مجلس بیرون رفت، در حالی که دست راستش در دست ابوموسی اشعری و دست چپش در دست مغیرة بن شعبه بود و در همان حال

ادامه مطلب»

داستان غدیر از زبان زید بن ارقم

جابر بن ارقم: در حالی که در مجلسی بودیم و برادرم زید بن ارقم با ما حرف می‌زد، ناگهان مردی که سوار بر اسب بود و لباس سفر به تن داشت وارد جمع ما شد و سلام کرد، ایستاد و گفت: آیا زید بن ارقم در بین شماست؟ زید پاسخ

ادامه مطلب»

نام آن مرد را به ما نمی‌گوید!

زیاد بن منذر: در محضر امام باقر علیه‌السلام بودم در حالی که ایشان مشغول سخن گفتن با مردم بود. ناگهان مردی از اهل بصره به نام عثمان أعشی که از حسن بصری نقل حدیث می‌کرد برخاست و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، فدایت شوم، حسن بصری حدیثی را برای

ادامه مطلب»

نظر جبرئیل درباره ماجرای غدیر

امام صادق علیه‌السلام: وقتی آیه تبلیغ درباره ولایت نازل شد، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله دستور فرمود تا درختزار غدیرخُم جارو شد و سپس ندای «نماز جماعت»  داده شد. سپس فرمود: ای مردم، آیا من مقدم‌تر از مؤمنان به خودشان نیستم؟ مردم گفتند: بله. پیامبر در پاسخ فرمود: پس، هر کس که

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات