اهل آسمان

سفر به برحات

جابر انصاری: علی علیه السلام را گم کردم و چند روز او را در مدینه ندیدم، دلم برای او تنگ شد و نزد اُم سلمة مخزومیّه رفتم و جلوی در خانه او ایستادم. او از خانه بیرون آمد و به او گفتم: من آقایم امیر مومنان را گم کرده‌ام و

ادامه مطلب»

با یاد علی(ع)، می‌خندند و تعجّب می‌کنند

ابن عباس در مورد آیه «وَ لَمّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدّون»{هنگامی که از پسر مریم یاد شد، ناگهان قوم تو هلهله درانداختند و اعتراض کردند}( زخرف/57) گفت: جبرئیل در سمت راست پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نشسته بود که امیرالمؤمنین آمد. جبرئیل علیه‌السلام خندید و گفت: ای محمّد، این

ادامه مطلب»

دستور خداوند به پیامبر(ص) در سفر معراج

رسول خدا صلی الله علیه و آله: وقتی مرا به معراج بردند، به حضور پروردگارم رسیدم که به فاصله دو کمان یا نزدیک‌تر بود. آنگاه صدایی از جانب پروردگارم شنیدم که: ای محمّد، از میان کسانی که در زمین همراه تو هستند، چه کسی را دوست میداری؟ عرض کردم: پروردگارا،

ادامه مطلب»

انگار که دهانش پر از سنگ شده باشد!

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله  به صحابه خود فرمود: کدام یک از شما تمام عمر را روزه می‌گیرد و شب‌ها را به احیا می‌گذراند و قرآن را ختم می‌کند؟ سلمان عرض کرد: من، یا رسول الله. آنگاه یکی از حاضران به خشم آمد و گفت: سلمان مردی از

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات