ابوذر غفاری

واقعا که مطلب عجیبی بیان کردید!

انس بن مالک: من و ابوذر و سلمان و زید بن ثابت و زید بن ارقم، پیش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودیم که حسن و حسین علیهماالسّلام وارد شدند. پیامبر(ص) ایشان را بوسید. ابوذر هم بلند شد و خودش را به آن دو رساند و دستشان را بوسید و پیش ما

ادامه مطلب»

از آن دو نفر راستگوتر و نیکوکارتر هستی

سُلَیم بن قیس: مهاجرین و انصار در حال گفت‌وگو و فخرفروشی به مناقب و فضایل خود بودند که علی علیه‌السلام، به طلحه فرمود: ای طلحه، زمانی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله استخوان کتف(1) طلب کرد تا در آن چیزی نوشته شود که امّت، بعد از او دچار گمراهی و اختلاف نشوند

ادامه مطلب»

مگر پسرعمویم را می‌شناسی؟

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به ابوذر غفاری: علی(ع) برادر، داماد و بازوی من است. قطعا خداوند هیچ فریضه‌ای را بدون حُبّ علی بن أبی طالب نمی‌پذیرد. ای ابوذر، آن‌ زمانی که من را به معراج بردند از کنار فرشته‌ای عبور کردم که روی تختی از نور نشسته بود و تاجی از

ادامه مطلب»

به مرد روبه‌رویی نگاه کنید

ابوذر غفاری: روزی در محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودیم که آن حضرت قیام و رکوع کرد و سجده شکر به درگاه خدای متعال به جا آورد و فرمود: ای جندب، هر کس بخواهد علم آدم(ع)، فهم نوح(ع)، خلیل بودن ابراهیم(ع)، مناجات موسی(ع)، سیاحت عیسی(ع) و صبر و بلای ایّوب(ع) را

ادامه مطلب»

این چهار نفر را دوست داشته باش

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: خداوند متعال به من دستور داد چهار نفر را دوست داشته باشم و به من گفت که خود او هم، آنان را دوست دارد. عرض شد: ای پیامبر خدا، ایشان را به ما معرفی کن. سه بار فرمود: علی یکی از آنهاست و در ادامه فرمود: ابوذر،

ادامه مطلب»

چیزی را باور نکرد بلکه فقط انکار کرد

عمّار یاسر: من و ابوذر غفاری در زیر خیمه‌ای نشسته بودیم که ابن عباس با مردم حرف می‌زد. ابوذر بلند شد و با دست عمود خیمه را زد و سپس گفت: ای مردم، هر کس مرا می‌شناسد، که می‌شناسد ولی هر کس مرا نمی‌شناسد، خودم را معرفی می‌کنم: من جندب

ادامه مطلب»

کر و کور شوم اگر دروغ بگویم

عبدالله بن عباس در حالی که بر لبه چاه زمزم نشسته بود، از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نقل می‌کرد. مردی با چهره‌ای پیچیده با عمامه وارد شد. هر چه ابن عباس «قال رسول الله» می‌گفت و روایتی نقل می کرد، آن مرد هم «قال رسول الله»

ادامه مطلب»

خدایا، مرا یکی از آن سه نفر قرار مده!

محمد بن موسی عَنَزی: مالک بن ضَمرَه رواسی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود و از کسانی که از جانب ایشان علم فراوانی آموخته بود. همچنین هم‌نشین ابوذر بود و از علم او نیز آموخته بود. در زمان بنی امیه می‌گفت: خدایا مرا یکی از آن سه نفر قرار نده.

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات