پیشگویی

به سمت کرخه می‌روم

امیرالمؤمنین علیه السلام: اگر مرد مورد اعتمادی می‌یافتم اموالی را همراه او به مدائن برای شیعیان می‌فرستادم. مردی از صحابه با خود گفت: نزد امیرالمؤمنین علیه السلام می‌آیم و می‌گویم: من آن را می‌برم، و او به من اعتماد می‌کند. وقتی اموال را از او گرفتم راه کرخه را در

ادامه مطلب»

«عین»ی که بر «عین» ظلم می‌کند

حذیفه بن یمان در زمان عثمان به علی علیه السلام گفت: آن چه را که در حرّه به من گفتی به یاد آوردم. به خدا قسم معنا و تفسیر حرفت را تا امشب نفهمیده بودم که گفتی: «ای حذیفه، آن زمان که «عین»ها بر «عین» ظلم کنند تو چه می‌کنی؟!»

ادامه مطلب»

وای بر آن‌ها از دست شما و وای بر شما از آن‌ها

سعد بن وهب: زمانی که علی علیه السلام به سوی صفین می‌رفت، نزد ایشان فرستاده شدم. در کربلا نزد او رسیدم و دیدم که با دستش اشاره می‌کند و می‌گوید: این‌جاست، این‌جاست! مردی به او گفت: چیست ای امیر المؤمنین؟ فرمود: کاروانی از آل محمد صلی الله علیه و آله

ادامه مطلب»

به خدا قسم او نمرده است!

سوید بن غَفَله: نزد امیرالمؤمنین علیه السلام بودم که مردی آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین، من از وادی‌القری نزد تو آمده‌ام در حالی که خالد بن عُرفُطه مرده است. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: او نمرده است. دوباره تکرار کرد و علی علیه السلام نیز دوباره به او فرمود:

ادامه مطلب»

پیش‌بینی نتیجه جنگ

ابن عباس: علی علیه السلام در جنگ جمل گفت: بر این فرقه پیروز خواهیم شد و این دو مرد را خواهیم کشت. بصره را فتح خواهیم کرد و امروز از کوفه هشت هزار و سی و اندی مرد نزد شما می‌آیند. همان طور شد که فرمود. در روایت دیگری عدد

ادامه مطلب»

بر روی هر کشته یک نی بیانداز

یزید بن رویم: علی علیه السلام در روز جنگ نهروان فرمود: امروز چهار هزار نفر از خوارج کشته می‌شوند و یکی از آن‌ها «ذوالثدیّه» است. وقتی خوارج را نابود کرد و خواست ذوالثدیّه را پیدا کند، او را دنبال کردم. به من دستور داد برای او چهار هزار نی بِبُرم.

ادامه مطلب»

به خدا تو مرا دوست نداری و من هم تو را دوست ندارم

امام محمد باقر علیه السلام: روزی در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نشسته بود و اصحابش گرد او بودند، مردی از شیعیانش آمد و گفت: خدا می‌داند که من پنهانی به محبت تو اقرار می‌کنم همان طور که آشکارا به محبت تو اقرار می‌کنم. و تو را پنهانی

ادامه مطلب»

نظر مردم کوفه درباره قتل سیدالشهداء علیه‌السلام

علی علیه السلام مردم کوفه را خطاب قرار داد و فرمود: اگر زمانی، فرزند پیامبرتان نزد شما بیاید و شما قصد او کرده و به قتلش برسانید چه می‌کنید؟! مردم گفتند: پناه بر خدا، اگر خدا از ما چنین بخواهد حتما عذری خواهیم خواست. ولی ایشان در پاسخ چنین سرود:

ادامه مطلب»

خداوند تو را گرفتار غلام ثقیف کند!

اسماعیل بن رجاء: علی علیه السلام خطبه می‌گفت و نبردها و جنگ‌ها را ذکر می‌کرد که پسری جوان به نام أعشی باهله به او گفت: ای امیرالمؤمنین، این سخنان تو چقدر شبیه سخن خرافه است. علی علیه السلام فرمود: اگر در این سخنی که گفتی گناهکار باشی، خداوند تو را

ادامه مطلب»

خوش به حال خاکی که خون عزیزان بر آن ریخته می‌شود

از امام محمد باقر علیه السلام: علی علیه السلام از کربلا گذر کرد، یارانش او را دیدند در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و می فرمود: این جا توقفگاه آنان و محل اقامتشان است، این جا محل ریخته شدن خونشان است. خوشا به حال خاکی که خون

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات