عهد و پیمان منافق و فاسق
امیرالمؤمنین علیه السّلام در حال جان دادن فرمود: ای حسن، خداوند از پدرت پیمان گرفته که هر منافق و فاسقی را دشمن بدارد و از هر منافق و فاسقی نیز پیمان گرفته که پدرت را دشمن بدارد.
امیرالمؤمنین علیه السّلام در حال جان دادن فرمود: ای حسن، خداوند از پدرت پیمان گرفته که هر منافق و فاسقی را دشمن بدارد و از هر منافق و فاسقی نیز پیمان گرفته که پدرت را دشمن بدارد.
عمران بن حصین: من و عمر بن خطاب در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و علی علیه السّلام در کنار آن حضرت نشسته بود که رسول خدا آیه «أمَّن یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأرضِ أ اِلٰهٌ مَعَ اللّهِ قَلیلًا ما
علی بن أبی طالب علیه السّلام: سه سال پیش از آنکه کسی با رسول خدا نماز بخواند، من با وی نماز خواندم. ایشان به من قول دادند که جز مؤمن مرا دوست نداشته باشد و جز کافر یا منافق با من دشمنی نورزد. به خدا سوگند نه دروغ گفتهام و
ابوسعید خُدری گوید: نشانه منافق بودن، دشمنی با علی بن أبی طالب بود. روزی در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه جمعی از مهاجرین و انصار که من هم در میان ایشان بودم، در مسجد بود، علی علیه السّلام وارد شد و از همه عبور
رسول خدا(ص): هرکس گمان برد که به من و آنچه آوردهام ایمان آورده و در همان حال از علی نفرت داشته باشد، او دروغگوست و مؤمن نیست.
پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السّلام فرمود: آیا خرسند نمیگردی که سرور زنان جهان باشی؟ عرض کرد: پس جایگاه مریم بنت عمران چه میشود؟ به وی فرمود: دخترکم، او سرور زنان عالَم خود است و تو سرور زنان عالم خودت هستی. سوگند به آنکه مرا به
خدای عزّوجل: … بدانید که من علی را نشانهای برای مردم قرار دادهام، هرکس از او پیروی کند، هدایت یافته و آنکه رهایش سازد، گمراه است. جز مؤمن دوستش نمیدارد و جز منافق با وی دشمنی نمیورزد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی، اگر بندهای به اندازه زمان اقامت نوح در قومش خدا را عبادت کند و به اندازه کوه اُحد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق نماید و عمرش چنان طولانی شود که هزار حج به جا آورد
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه محبت خالصانه من در قلب او باشد و اگر محبت خالصانه من در قلب کسی جای گرفت، محبّت خالصانه علی نیز به قلبش راه مییابد. ای علی، دروغ میگوید آنکه گمان کرده مرا دوست میدارد ولی از
در زمان خلافت ابوبکر، شش نفر از قریش نزد ابوسعید خُدری آمده و گفتند: ای ابوسعید، این مرد کیست که چنین سخنان متناقض درباره وی گفته میشود؟ گفت: درباره چه کسی میپرسید؟ گفتند: درباره علی بن أبی طالب. گفت: شما در مورد مردی از من سؤال میکنید که از خرزهره