مسجد کوفه

دزدی از مرد یهودی توسط جنیان

ابی اسحاق سبیعی: وارد مسجد جامع کوفه شدم و پیرمردی با سر و صورت سفید را دیدم که او را نمی‌شناختم؛ به ستونی تکیه داده بود و گریه می‌کرد و اشک‌هایش روی گونه‌هایش جاری بودند! به او گفتم: ای شیخ، چرا گریه می‌کنی؟ گفت: بیش از صد سال از عمر

ادامه مطلب»

سرنوشت غاصبین خلافت چیست؟

عبدالله بن الحسن بن الحسن: امیرالمؤمنین علیه السّلام روزی در مسجد کوفه بود، وقتی شب شد مردی که لباس‌های سفیدی بر تن داشت از باب الفیل وارد شد. نگهبانان جلو آمدند، امیرالمؤمنین به آن‌ها فرمود: چه می‌خواهید؟ عرض کردند: این مرد را دیدیم که جلو می‌آید و ترسیدیم مبادا شما

ادامه مطلب»

سخن مار در گوش امیرالمؤمنین علیه‌السلام

امام صادق علیه السّلام: علی بن أبی طالب بر منبر کوفه مشغول سخنرانی بود که از انتهای مسجد مار بزرگی وارد شد، مردم با کفش‌های خود به آن حمله‌ور شدند. علی علیه السّلام به ایشان فرمود: صبر کنید، خدا رحمتتان کند، این مار مأمور است. لذا مردم دست از آن

ادامه مطلب»

از چهره‌اش به درونش پی بردم

امام محمد باقر علیه السلام: در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه بود، زنی آمد و علیه شوهرش یاری خواست. علی علیه السلام در قضاوت حق را به شوهر داد و  زن خشمگین شد. گفت: به خدا که قضاوتت به حق و با مساوات نبود، در میان مردم

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات