داستان غدیر از زبان زید بن ارقم جابر بن ارقم: در حالی که در مجلسی بودیم و برادرم زید بن ارقم با ما حرف میزد، ناگهان مردی که سوار بر اسب بود و لباس سفر به تن داشت وارد جمع ما شد و سلام کرد، ایستاد و گفت: آیا زید بن ارقم در بین شماست؟ زید پاسخ ادامه مطلب»