بیعت

مگر مروان بیعت نکرده بود؟!

نهج البلاغه: مروان بن حکم در جنگ جمل اسیر شد. امام حسن و امام حسین علیهما السلام نزد پدر شفاعت او را کردند و در مورد او با امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت کردند و امام او را رها کرد. گفتند: ای امیرالمؤمنین! مروان با شما بیعت می‌کند. علی علیه‌السلام فرمود:

ادامه مطلب»

به خدا تو مرا دوست نداری و من هم تو را دوست ندارم

امام محمد باقر علیه السلام: روزی در حالی که امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد نشسته بود و اصحابش گرد او بودند، مردی از شیعیانش آمد و گفت: خدا می‌داند که من پنهانی به محبت تو اقرار می‌کنم همان طور که آشکارا به محبت تو اقرار می‌کنم. و تو را پنهانی

ادامه مطلب»

به من، فرمان جنگ داده شده است

امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از بیعت مردم و پیش از جنگهای سه‌گانه فرمود: من به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین امر شده‌ام. یعنی به ترتیب اصحاب جمل، اصحاب صفّین و خوارج نهروان. و با آن‌ها جنگید و همان طور شد که علی علیه السلام از آن خبر داده بود.

ادامه مطلب»

چه چیز باعث شد که چنین حرفی بگوید؟!

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ذی‌قار در حالی که برای گرفتن بیعت نشسته بود فرمود: از طرف کوفه، هزار مرد -نه یکی بیشتر و نه یکی کمتر- نزد شما می‌آیند و با من تا مرگ بیعت می‌کنند. ابن عباس گفت: مضطرب شدم و ترسیدم که افراد کمتر یا بیشتر از آن باشد

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات