فضیلت‌خوانی

خدا را شکر در چشم پیامبر(ص) محبوب هستم

جابر بن عبدالله انصاری: وقتی علی علیه‌السلام هنگام فتح خیبر پیش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد، پیامبر اکرم به او فرمود: «اگر نمی‌ترسیدم از این که گروه‌هایی از امّت من، آن چیزی را مسیحیان درباره عیسی‌بن‌مریم قائل بودند در مورد تو بگویند، امروز درباره تو حرفی می‌زدم که از کنار هر

ادامه مطلب»

اشعار حَسّان بن ثابت در روز جنگ خیبر

ابوسعید خُدری: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله عمر را به سمت خیبر فرستاد، ولی او و همراهانش شکست خوردند، در نتیجه، در حالی که به همراهانش «ترسو» می‌گفت و آنها هم او را متهم به ترس و بزدلی می‌کردند، پیش پیامبر اکرم برگشت. این اتفاق، پیامبر را بسیار ناراحت کرد و شب را

ادامه مطلب»

چشم همه به سمت پرچم بود

بریده اسلمی: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مردم خیبر را محاصره کرد و این محاصره آنقدر طول کشید تا اینکه برای تأمین آذوقه دچار مشکل شدیم. رسول خدا پرچم را به دست عمربن‌خطاب داد و عده‌ای هم با او همراه شدند. وقتی با اهل خیبر روبه‌رو شدند، عمر و یارانش شکست خوردند

ادامه مطلب»

داستان رویارویی عمرو بن عبدود و امیرالمؤمنین علیه‌السلام

عمرو بن عبدوُد که در جنگ بدر به شدت زخمی شده بود و در جنگ اُحد حضور نداشت، در جنگ خندق حاضر شد و شمشیر کشید و از شجاعت و هیبت و صلابت خود رجز می‌خواند. ضرار بن خطّاب فهری، عکرمة بن أبی‌جهل، هبیرة بن أبی‌وهب و نوفل بن عبدالله

ادامه مطلب»

مردی از انصار را دیدیم که لباسی کهنه بر تن داشت

ابوهریره: مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله، آیا دیده‌ای که فلانی با اندک کالایی سوار بر کشتی شده و به چین سفر کرده و خیلی زود بازگشته و سود بسیار برده به گونه‌ای که دوستانش به وی حسادت می‌ورزند و

ادامه مطلب»

با این خبر، علی(ع) از چشم پیامبر(ص) می‌افتد!

بریده اسلمی: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام را به سمت یمن فرستاد، در حالی که خالد بن ولید هم حضور داشت و فرمود: هر موقع با هم جمع شدید، علی(ع) فرمانده همه شماست و اگر از هم جدا افتادید، هر کدام فرمانده لشکر خود است. وقتی تصمیم به بازگشت به

ادامه مطلب»

کلام عجیبی که به گوش میثم رسید

میثم تمار: در بازار بودم که اصبغ بن نباته پیشم آمد و گفت: وای میثم، لحظاتی قبل، از امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام کلامی عجیب و مشکل شنیدم که به سختی می‌توان کلامی مثل آن پیدا کرد! گفتم: آن سخن چه بود؟ اصبغ گفت: شنیدم که فرمود: حدیث ما اهل بیت بسیار

ادامه مطلب»

چیزی را باور نکرد بلکه فقط انکار کرد

عمّار یاسر: من و ابوذر غفاری در زیر خیمه‌ای نشسته بودیم که ابن عباس با مردم حرف می‌زد. ابوذر بلند شد و با دست عمود خیمه را زد و سپس گفت: ای مردم، هر کس مرا می‌شناسد، که می‌شناسد ولی هر کس مرا نمی‌شناسد، خودم را معرفی می‌کنم: من جندب

ادامه مطلب»

دعایی که فوراً مستجاب شد!

ابن عباس: در محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودیم که عمرو بن حارث فهری پیش ما آمد و گفت: ای احمد، ما را به نماز و زکات فرمان دادی، این کار از طرف خودت بود یا از طرف پروردگارت؟ پیامبر فرمود: فریضه از جانب خدا صادر می‌شود و ادای رسالت از

ادامه مطلب»

قسم دروغ مرد کلّه‌فروش و پارچه‌فروش!

امام صادق علیه‌السلام: وقتی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سخنان خود را در غدیرخم بیان فرمود، مردم به خیمه‌های خود رفتند. مقداد از کنار جمعی از ایشان گذر می‌کرد که می‌گفتند: به خدا قسم اگر از یاران خسرو شاه ایران و قیصر پادشاه روم بودیم، لباس‌های خز و پر نقش و نگار و

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات