خانوادگی

تو به بغداد نمی‌رسی

حسن بن ذکردان: وقتی در شهر خودم بودم علی علیه السلام را در خواب دیدم. نزد او در مدینه رفتم و به دست او مسلمان شدم. علی علیه السلام مرا حسن نامید. احادیث بسیاری از او شنیده‌ام و همراه علی علیه السلام همه جنگ‌ها را دیده‌ام. روزی از روزها به

ادامه مطلب»

مگر مروان بیعت نکرده بود؟!

نهج البلاغه: مروان بن حکم در جنگ جمل اسیر شد. امام حسن و امام حسین علیهما السلام نزد پدر شفاعت او را کردند و در مورد او با امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت کردند و امام او را رها کرد. گفتند: ای امیرالمؤمنین! مروان با شما بیعت می‌کند. علی علیه‌السلام فرمود:

ادامه مطلب»

به زودی می‌فهمند چه کسی مجنون است!

رسول خدا صلی الله علیه و آله  فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه محبت خالصانه من در قلب او باشد و اگر محبت خالصانه من در قلب کسی جای گرفت، محبّت خالصانه علی نیز به قلبش راه می‌یابد. ای علی، دروغ می‌گوید آنکه گمان کرده مرا دوست می‌دارد ولی از

ادامه مطلب»

ایمنی از ترس روز قیامت

امیرمؤمنان علیه السّلام خطاب به ابوعبدالله جدلی: ای ابوعبدالله، آیا تو را از حسنه‌ای آگاه کنم که هرکس آن را به دست آورد به واسطه آن از هول روز قیامت ایمن خواهد شد؟ آن حسنه، حُبّ ما اهل بیت است، آیا تو را از سیئه‌ای که هرکس مرتکب آن شود

ادامه مطلب»

لطف خداوند، شرط دارد

أصبغ بن نباته: من بر در خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام رکوع می کردم و بر درگاه خداوند دعا می کردم که امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیرون آمد و فرمود: ای اصبغ! چه کار می کردی؟ گفتم: رکوع و دعا می کردم. فرمود: آیا نمیخواهی دعایی به تو یاد دهم که از رسول خدا

ادامه مطلب»

من هم با آنها هستم؟

‌امام باقر علیه‌السلام درباره آیه «إنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُم  تَطْهیرا» فرمود: این آیه درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، علی بن ابی طالب علیه‌السلام، فاطمه سلام الله علیها، حسن و حسین سلام الله علیهما در خانه اُم سلمه همسر رسول

ادامه مطلب»

علی علیه‌السلام بت‌ها را درهم می‌شکست

عیسی بن عبدالله قمی: از ‌امام صادق علیه‌السلام شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوبکر را با آیات برائت روانه مکه کرد تا به «جحفه» رسید. سپس امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را در پی او فرستاد. علی علیه‌السلام به شتاب خود را به ابوبکر رساند. ابوبکر

ادامه مطلب»

پیشگویی درباره یوسف بن عمر ثقفی

امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به مردم کوفه: ای مردم، من شما را به سوی حق دعوت کردم ولی شما از من رو برگرداندید. شما را با تازیانه زدم ولی مرا ناتوان کردید. بعد از من کسانی بر شما ولایت می‌یابند که این روگردانی را از شما نمی‌پذیرند، تا جایی که

ادامه مطلب»

خلقت ما همراه با رحمت است

أصبغ بن نباته: مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت: من تو را همان طور که آشکارا دوست دارم، پنهانی نیز دوست می‌دارم. امیرالمؤمنین علیه السلام لحظاتی با چوبی که در دست داشت زمین را خراشید و سپس سرش را بالا گرفت و گفت: به خدا قسم دروغ گفتی!

ادامه مطلب»

مرا در نجف دفن کنید

اصبغ بن نباته: روزی امیرالمؤمنین در تپه کوفه نشسته بود و به کسانی که در کنارش بودند گفت: چه کسی آن چه من می‌بینم را می‌بیند؟! گفتند: چه می‌بینی ای چشم بینای خدا بر بندگانش؟ گفت: شتری را می‌بینم که جنازه‌ای را حمل می‌کند، مردی سوار بر آن است و

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات