این درخت سدر را میبینی؟
انس بن مالک: به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفته و قدم میزدیم تا به بقیع غرقد رسیدیم، ناگهان با تنه درخت سدری روبهرو شدیم که شاخ و برگی نداشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله زیر آن نشست و درخت پر از شاخ و
انس بن مالک: به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفته و قدم میزدیم تا به بقیع غرقد رسیدیم، ناگهان با تنه درخت سدری روبهرو شدیم که شاخ و برگی نداشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله زیر آن نشست و درخت پر از شاخ و
صعصعة بن صوحان: در مدینه بارانی آمد و سپس آسمان صاف شد. پیامبر به همراه ابوبکر به بیابانهای مدینه رفت. وقتی از شهر خارج شدند، علی علیهالسلام را در حال بازگشت دیدند. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: آفرین بر دوست نزدیک من! و بعد این آیه
ابو ایّوب انصاری: پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه من بود. جبرئیل علیهالسلام با جامی نقرهای که زنجیری طلا و آبی از رحیق مختوم در آن بود از آسمان نازل شد و آن را به پیامبر داد و پیامبر هم از آن نوشید. بعد، آن را به علی،
ابن عباس: جبرئیل با میوه بالنگی پیش پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: خدای متعال به تو سلام میرساند و میگوید این هدیه برای علی بن أبی طالب است. پیامبر هم او را صدا زد و بالنگ را به او داد. وقتی آن را در دست گرفت،
قنبر: به همراه مولایم علی علیهالسلام در کناره رود فرات بودیم. آن حضرت پیراهن خود را در آورد و وارد آب شد. ناگهان موجی آمد و پیراهن را با خود برد. در این هنگام ندایی آمد:أباالحسن، به سمت راستت نگاه کن و هرچه میبینی بردار! دستمالی سمت راست او دیدم
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: روزی پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و دیدم که یک عدد «به» در دست داشت. شروع به خوردن آن کرد و به من هم داد و فرمود: بخور که این هدیه خداوند جبّار به من و تو است. در خوردن آن به، لذت
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: همراه پیامبر بودم و او حرکت میکرد در حالی که او سواره بود و من پیاده. پس از مدتی، برگشت و به من فرمود: أبا الحسن، تو هم سوار شو و گر نه من هم پیاده میشوم. عرض کردم: شما سواره باشید و من پیاده میآیم. مقدار
عایشه: روزی رسول خدا، علی علیهالسلام را در دنبال کاری فرستاد. هنگام بازگشت علی، پیامبر در خانه من بود و وقتی علی علیهالسلام از درِ خانه وارد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله بلند شد و از او در وسط خانه استقبال کرد و در آغوشش گرفت. ابری آنان
حبیب سیستانی از امام باقر علیهالسلام نقل میکند: ای حبیب، وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله مکه را فتح کرد، در عبادت خدای عزّوجل و ادای شکر در طواف کعبه، خود را به رنج و زحمت انداخت در حالی که علی علیهالسلام نیز همراه او بود. وقتی شب
عبدالله بن عباس: رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار گرسنه شد، به همین دلیل، پیش کعبه آمد و به پرده آن چسبید و گفت: ای پروردگار محمّد، بیش از این محمّد را گرسنه نگه ندار! سپس جبرئیل علیهالسلام با بادامی نازل شد و گفت: ای محمّد، خدای جلّ