داستان غدیر از زبان زید بن ارقم
جابر بن ارقم: در حالی که در مجلسی بودیم و برادرم زید بن ارقم با ما حرف میزد، ناگهان مردی که سوار بر اسب بود و لباس سفر به تن داشت وارد جمع ما شد و سلام کرد، ایستاد و گفت: آیا زید بن ارقم در بین شماست؟ زید پاسخ
جابر بن ارقم: در حالی که در مجلسی بودیم و برادرم زید بن ارقم با ما حرف میزد، ناگهان مردی که سوار بر اسب بود و لباس سفر به تن داشت وارد جمع ما شد و سلام کرد، ایستاد و گفت: آیا زید بن ارقم در بین شماست؟ زید پاسخ
امام صادق علیهالسلام: وقتی خداوند آیه «یا أیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(مائده/67) را بر پیامبرش نازل کرد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، دست علی علیهالسلام را بالا برد و فرمود: ای مردم، همه پیامبران گذشته، پس از سپری شدن دوره حیات دنیوی،
زیاد بن منذر: در محضر امام باقر علیهالسلام بودم در حالی که ایشان مشغول سخن گفتن با مردم بود. ناگهان مردی از اهل بصره به نام عثمان أعشی که از حسن بصری نقل حدیث میکرد برخاست و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، فدایت شوم، حسن بصری حدیثی را برای
امام باقر علیهالسلام: هنگامی که جبرئیل در حجّةالوداع با اعلان امر علی بن ابی طالب علیهالسلام بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شد و آیه «یا أیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس»{ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو
ابن عباس و جابر بن عبدالله: خداوند به محمّد صلیاللهعلیهوآله دستور داد علی علیهالسلام را به عنوان ولیّ امر مردم معرفی نماید، ولی آن حضرت ترسید که مردم بگویند به نفع پسر عمویش کار کرده و به همین خاطر نافرمانی کنند. اما خداوند به او وحی فرمود که: «یا أیُّهَا
امام صادق علیهالسلام: وقتی آیه تبلیغ درباره ولایت نازل شد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دستور فرمود تا درختزار غدیرخُم جارو شد و سپس ندای «نماز جماعت» داده شد. سپس فرمود: ای مردم، آیا من مقدمتر از مؤمنان به خودشان نیستم؟ مردم گفتند: بله. پیامبر در پاسخ فرمود: پس، هر کس که
امام صادق علیهالسلام: وقتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در عرفات توقف کرد، جبرئیل نزد او آمد و گفت: ای محمّد، خداوند به تو سلام میرساند و میگوید: به اُمّت خود بگو:{امروز دین شما را برایتان کامل کردم} به وسیله ولایت علی بن ابی طالب {و نعمت خود را بر شما تمام
عمرو بن ذی مرّ، سعید بن وهب و زید بن نقیع: علی علیهالسلام در رُحبه کوفه خطاب به اصحاب فرمود: شما را به خدا قسم میدهم، هرکس در روز غدیر از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنید که آن حضرت چه فرموده است، برخیزد و بگوید. آنگاه سیزده نفر برخاسته و شهادت
سهم بن حصین اسدی: من و عبدالله بن علقمه به کوفه رفتیم. عبدالله بن علقمه از کسانی بود که به علی علیه السلام مدتها دشنام داده بود. به او گفتم: برویم نزد ابوسعید خُدری و کمی با او سخن بگوییم؟ گفت: برویم. عبدالله به ابوسعید گفت: آیا منقبتی درباره علی
حذیفة بن اُسید غفاری: در حجةالوداع همراه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بودیم تا اینکه به جُحفه رسید و به یاران خود امر فرمود آنجا اطراق کنند. پس از پیاده شدن و مستقر شدن، ندای نماز داده شد و رسول خدا دو رکعت نماز با صحابه خود اقامه نمود. سپس رو به