شناخت‌نامه

الاغی که شرق تا غرب را در یک روز می‌رود!

جابربن عبدالله:امام باقر علیه‌السلام فرمود: آیا الاغی داری که در یک روز تو را از شرق به غرب ببرد؟ جابر گفت: فدایت شوم ای ابوجعفر، چگونه چنین الاغی داشته باشم؟ امام باقر علیه‌السلام فرمود: اما امیرالمؤمنین علیه‌السلام داشت؛ مگر سخن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را درباره علی بن أبی طالب نشنیده‌ای

ادامه مطلب»

چه کسی از دل کوه بیرون آمد؟

امام صادق علیه السّلام: امیرالمؤمنین علیه السّلام به قصد صفین با مردم بیرون رفت تا اینکه از رود فرات که در نزدیکی کوه صفین قرار داشت عبور کرد. در این هنگام وقت نماز مغرب شد، آن حضرت از اردوگاه دور شد، وضو گرفت و اذان گفت؛ وقتی اذان به پایان

ادامه مطلب»

سرنوشت غاصبین خلافت چیست؟

عبدالله بن الحسن بن الحسن: امیرالمؤمنین علیه السّلام روزی در مسجد کوفه بود، وقتی شب شد مردی که لباس‌های سفیدی بر تن داشت از باب الفیل وارد شد. نگهبانان جلو آمدند، امیرالمؤمنین به آن‌ها فرمود: چه می‌خواهید؟ عرض کردند: این مرد را دیدیم که جلو می‌آید و ترسیدیم مبادا شما

ادامه مطلب»

جامی که تسبیح خدا می‌گفت!

امیرالمؤمنین علیه‌السلام: جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله با ظرفی از بهشت که میوه‌های بسیاری از میوه‌های بهشت در آن بود فرود آمد و آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله داد، ظرف در دست آن حضرت تسبیح و تکبیر و تهلیل گفت؛ سپس پیامبر آن

ادامه مطلب»

علی علیه‌السلام، وزیر پیامبر(ص)

انس بن مالک: به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون رفته و قدم می‌زدیم تا به بقیع غرقد رسیدیم، ناگهان با تنه درخت سدری روبه‌رو شدیم که شاخ و برگی نداشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله زیر آن نشست و درخت پر از شاخ و

ادامه مطلب»

انار بهشتی برای وصی پیامبر(ع)

صعصعة بن صوحان: در مدینه بارانی آمد و سپس آسمان صاف شد. پیامبر به همراه ابوبکر به بیابان‌های مدینه رفت. وقتی از شهر خارج شدند، علی علیه‌السلام را در حال بازگشت دیدند. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: آفرین بر دوست نزدیک من! و بعد این آیه

ادامه مطلب»

فقط پاک‌شدگان اجازه دارند

ابو ایّوب انصاری: پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه من بود. جبرئیل علیه‌السلام با جامی نقره‌ای که زنجیری طلا و آبی از رحیق مختوم در آن بود از آسمان نازل شد و آن را به پیامبر داد و پیامبر هم از آن نوشید. بعد، آن را به علی،

ادامه مطلب»

پیراهن هارون نبی(ع) به وارثش رسید

قنبر: به همراه مولایم علی علیه‌السلام در کناره رود فرات بودیم. آن حضرت پیراهن خود را در آورد و وارد آب شد. ناگهان موجی آمد و پیراهن را با خود برد. در این هنگام ندایی آمد:أباالحسن، به سمت راستت نگاه کن و هرچه می‌بینی بردار! دستمالی سمت راست او دیدم

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات