سلمان فارسی: پیوسته علی علیه السّلام را دوست خواهم داشت زیرا که دیدهام رسول خدا صلی الله علیه و آله بر پای او زد و میفرمود: دوستدارت دوستدار من است و دوستدارم دوستدار خداست و دشمنت دشمن من است و دشمن من دشمن خداست.
امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه: سه کس به خاطر من هلاک خواهند شد: لعنتکننده من، کسی که به آن گوش کند و به آن اقرار کند و آنکه بار این گناه را بر دوش کشد (=او فرمانروای افراطگری است که با لعن من به او نزدیک شوند و در حضور
أصبغ بن نباته: مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت: من تو را همان طور که آشکارا دوست دارم، پنهانی نیز دوست میدارم. امیرالمؤمنین علیه السلام لحظاتی با چوبی که در دست داشت زمین را خراشید و سپس سرش را بالا گرفت و گفت: به خدا قسم دروغ گفتی!
پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السّلام فرمود: ای علی، بابت کسی که بر دشمنی با تو میمیرد ناراحت مباش زیرا هرکس بر دشمنی با تو بمیرد، یهودی یا نصرانی مرده است.
امام باقر علیه السّلام: خداوند حُبّ علی علیه السّلام را در قلبی نکاشت مگر اینکه اگر پایش لغزید، خداوند آن را استوار میدارد و قدم دیگر او ثابت و محکم میماند.
جابر بن عبدالله و ابوسعید خدری: ما منافقان را در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به دشمنیشان با علی میشناختیم.
ابوسعید خدری: روزی به دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدم که به من فرمود: ای ابوسعید! خداوند را در زیر عرش ستونی است که همچون خورشید که زمین را برای مردم روشن میکند، بهشت را برای بهشتیان روشن میسازد، جز علی و دوستدارانش به آن دست نمییابد.
ابونعیم فضل بن دُکین به بغداد آمد و در محلهای به نام «رُمیله» ساکن شد. اصحاب حدیث گرد او جمع شدند و تختی برای وی نهادند که بر آن نشسته و به موعظه کردن مردم پرداخت. تذکّر میداد و احادیثی را برای ایشان روایت میکرد در حالی که روزگار بسیار
رسول خدا صلی الله علیه و آله: یا علی، خداوند تو را به زیوری آراسته که احدی از بندگان را به زینتی محبوبتر از آن نزد خدا نیاراسته است؛ تو را به پارسایی در دنیا آراسته، و تو را چنان قرار داد که چیزی از دنیا نگیری و دنیا نیز