حق پدری و فرزندی
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله: حقّ علی علیهالسلام بر این اُمّت همانند حق پدر بر فرزند است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله: حقّ علی علیهالسلام بر این اُمّت همانند حق پدر بر فرزند است.
جابر بن عبدالله انصاری: به امام باقر علیهالسلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا(ص)، گروهی معتقدند که خدای تبارک و تعالی امامت را در نسل حسن(ع) و حسین(ع) قرار داده است. ایشان پاسخ داد: به خدا قسم دروغ گفتند! مگر نشنیدهاند که خدای متعال فرموده است: «وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقیَةً
محمود بن لَبید: وقتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رحلت کرد، فاطمه علیهاسلام همیشه بر سر قبور شهدا میرفت و بر سر قبر حمزه(ع) گریه میکرد. روزی، سر قبر حمزه(ع) رفتم و او را آنجا در حال گریه دیدم. صبر کردم تا آرام گرفت، بعد نزدیک رفتم و سلام دادم و گفتم:
شدّاد بن اوس: وقتی جنگ جمل اتفاق افتاد، با خودم گفتم: نه با علی(ع) میمانم و نه ضد او. نصف روز را نجنگیدم. شب شد و خدا در دلم انداخت که همراه علی(ع) شوم. به همراه او جنگیدم تا کار به پایان رسید. بعد عازم مدینه شدم و پیش اُمّ
امام حسین علیهالسلام: به محضر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رسیدم در حالی که ایشان در فکر فرو رفته بود و غمگین بود. عرض کردم: یا رسول الله، چرا فکرتان مشغول است؟ فرمود: جبرئیل پیش من آمد و گفت: ای پیامبر، خدای علیّ اعلی به تو سلام میدهد و میگوید: دوره نبوّتت
امیرالمؤمنین علیهالسلام: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: خدای تبارک و تعالی میفرماید: یقیناً هر کس از پیشوایی غیر از امامی که از جانب ما باشد اطاعت کند، عذاب خواهم داد، حتی اگر آن شخص ذاتاً انسان خوبی باشد. من به همه کسانی که از امام عادل ما اطاعت کردهاند، رحم میکنم
حذیفة بن یمان: روزی بعد از اقامه نماز با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، به ما فرمود: ای یاران من، شما را به ترس از خدا و عمل به فرمانش سفارش میکنم، زیرا هرکس به آن عمل کند رستگار، بهرهمند و پیروز میشود و هر کس ترکش کند پشیمان خواهد شد. پس،
عمّار یاسر: وقتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در حال احتضار بود، علی علیهالسلام را خواست و زمان زیادی طول کشید تا به صورت پنهانی، گفتنیهای محرمانه را به او بگوید. بعد فرمود: ای علی، تو جانشین و وارث من هستی. خداوند علم و فهم من را به تو عطا کرده است.
عمّار بن یاسر: در یکی از جنگهای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله همراه ایشان بودم. علی علیهالسلام پرچمداران سپاه دشمن را کشت و جمع آنان را از هم پاشید و عمروبن عبدالله جمحی و شیبة بن نافع را هم به قتل رساند. پیش رسول خدا(ص) آمدم و گفتم: یا رسول الله، واقعا
عبد قیس: در جنگ جمل، علیبنابیطالب(ع) آمد و وسط دو سپاه ایستاد در حالی که کجاوه عایشه را مردان بنیضبه احاطه کرده بودند. فرمود: طلحه و زبیر کجا هستند؟ زبیر از صف سپاه بیرون آمد و تا نزدیک علی علیهالسلام جلو رفت. امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: ای زبیر، چه انگیزهای