معجزات

بیان فضائل علی(ع) از زبان خورشید

ابوذر غفاری: سیدم محمد صلی الله علیه و آله را دیدم که شبی به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: وقتی فردا شد به سوی کوه‌های بقیع برو و در جای بلندی از زمین بایست، وقتی خورشید تابید به آن سلام کن. خدای تعالی به او امر کرده که به خاطر آن‌چه

ادامه مطلب»

خوش به حال خاکی که خون عزیزان بر آن ریخته می‌شود

از امام محمد باقر علیه السلام: علی علیه السلام از کربلا گذر کرد، یارانش او را دیدند در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود و می فرمود: این جا توقفگاه آنان و محل اقامتشان است، این جا محل ریخته شدن خونشان است. خوشا به حال خاکی که خون

ادامه مطلب»

نظر مردم کوفه درباره قتل سیدالشهداء علیه‌السلام

علی علیه السلام مردم کوفه را خطاب قرار داد و فرمود: اگر زمانی، فرزند پیامبرتان نزد شما بیاید و شما قصد او کرده و به قتلش برسانید چه می‌کنید؟! مردم گفتند: پناه بر خدا، اگر خدا از ما چنین بخواهد حتما عذری خواهیم خواست. ولی ایشان در پاسخ چنین سرود:

ادامه مطلب»

جای آب را دوباره پیدا کنید

ابوسعید تیمی معروف به عقیصا: در مسیر حرکت علی علیه السلام به شام(=صفین) همراه ایشان بودیم، تا این که بیرون کوفه در کنار یک آبادی رسیدیم. مردم دچار عطش شدند و به آب نیاز پیدا کردند. علی علیه السلام ما را برد تا به صخره‌ای دندانه‌دار در روی زمینی که

ادامه مطلب»

آیا ممکن است خورشید با علی(ع) صحبت کند؟!

جابر بن عبدالله انصاری: در یکی از راههای مدینه عمار را دیدم. از او درباره رسول الله صلی الله علیه و آله جویا شدم، خبر داد که او در مسجد در میان گروهی از مردم است. وقتی نماز صبح را خواند، نزد ما ماند و ما در همین حال بودیم

ادامه مطلب»

برخورد امیرالمؤمنین علیه‌السلام با خزانه‌دار معاویه

امام صادق علیه السلام: جبیر خابور صاحب بیت المال معاویه بود و در کوفه مادری پیر و کهن‌سال داشت. به معاویه گفت: من در کوفه مادری پیر دارم و مشتاق دیدار او شده‌ام، به من اجازه بده نزد او بروم و حقی را که بر من دارد ادا کنم. معاویه

ادامه مطلب»

تو حسین(ع) را یاری نمی‌کنی

اسماعیل بن زیاد: علی علیه السلام به بَراء بن عازب فرمود: ای براء، پسرم حسین کشته می‌شود در حالی که تو زنده هستی و او را یاری نمی‌کنی. وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، براء آه می‌کشید و می‌گفت: به خدا قسم امیرالمؤمنین علیه السلام راست گفت.

ادامه مطلب»

مگر مروان بیعت نکرده بود؟!

نهج البلاغه: مروان بن حکم در جنگ جمل اسیر شد. امام حسن و امام حسین علیهما السلام نزد پدر شفاعت او را کردند و در مورد او با امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت کردند و امام او را رها کرد. گفتند: ای امیرالمؤمنین! مروان با شما بیعت می‌کند. علی علیه‌السلام فرمود:

ادامه مطلب»

صدایی مثل صدای ارّه شنیدیم!

امام باقر علیه السلام: وقتی امیرالمؤمنین از کوفه به سمت نهروان خارج شد و وارد اولین زمین از بابل شد، وقت نماز عصر فرا رسید. از آنجا عبور نکرد تا اینکه خورشید غروب کرد. مردم به جز مالک اشتر، در چپ و راست راه توقف کردند و نماز خواندند. مالک

ادامه مطلب»

به سوی فرد ظالمی برده می‌‌شوی

امیرالمؤمنین علیه السلام به جُوَیریه بن مُسهِر فرمود: به سوی فرد خشن و ظالمی -که خود را منسوب به قومی کرده که از آنان نیست- کشیده و برده می‌‌شوی، دست و پایت را قطع کرده و سپس تو را به صلیب می‌‌کشد. زمان سپری شد تا این که زیاد بن

ادامه مطلب»

دسترسی سریع

دسته بندی روایات