از هوش رفته بودی!
امام صادق علیه السلام: علی علیه السلام به خاطر نیازی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد در حالی که بیهوش بود و سرش بر بالین جبرئیل قرار گرفته بود و جبرئیل به شکل دحیه کلبی بود. وقتی علی علیه السلام وارد شد جبرئیل به او گفت: سر
امام صادق علیه السلام: علی علیه السلام به خاطر نیازی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد در حالی که بیهوش بود و سرش بر بالین جبرئیل قرار گرفته بود و جبرئیل به شکل دحیه کلبی بود. وقتی علی علیه السلام وارد شد جبرئیل به او گفت: سر
ابوالعالیه ریاحی: روزی مُزرع بن عبد الله، به من گفت: از امیرالمؤمنین(ع) شنیدم که میفرمود: به زودی لشکری خواهد آمد که وقتی وارد بیداء شود، زمین آنان را خواهد بلعید! گفتم: ای مزرع، آیا از غیب سخن میگویی؟ او گفت: جای آنچه را گفتم به خاطرت بسپار؛ زیرا به خدا
سنن أبو داود از ابومَخلَد: علی علیه السلام در مورد خوارج به اصحابش فرمود: به خدا قسم از شما ده نفر کشته نمیشود و از آنها ده نفر جان به در نمیبرد. و در روایتی دیگر آمده است: از آنها ده نفر جان به در نمیبرد و از ما ده
امام صادق علیه السلام: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: زمانی میآید که گناهکار عزیز شود، فاسد گرامی داشته شود و فرد با انصاف تضعیف شود. به او گفته شد: ای امیرالمؤمنین، این اتفاق کی خواهد افتاد؟ فرمود: زمانی که زنان و کنیزان قدرت یابند و کودکان فرمانده شوند.
ام سلمه، اسماء بنت عمیس، جابر انصاری، ابوذر، ابن عباس، خُدری، ابوهریره و امام صادق علیه السلام: رسول الله صلی الله علیه و آله در کُراع الغمیم نماز خواند. وقتی سلام داد بر او وحی نازل شد و علی علیه السلام آمد و او در این حالت بود و به
جُویریه بن مُسهِر: وقتی همراه امیرالمؤمنین علیه السلام راهی جنگ صفین شدیم و به بلندیهای کربلا رسیدیم، ایشان در گوشهای از سپاه ایستاد، به چپ و راست نگاه کرد و اشک ریخت و گفت: به خدا این جا توقفگاه و محل مرگ آنها است. گفته شد: ای امیرالمؤمنین این جا
حسن بن ذکردان: وقتی در شهر خودم بودم علی علیه السلام را در خواب دیدم. نزد او در مدینه رفتم و به دست او مسلمان شدم. علی علیه السلام مرا حسن نامید. احادیث بسیاری از او شنیدهام و همراه علی علیه السلام همه جنگها را دیدهام. روزی از روزها به
امیرالمؤمنین علیهالسلام: ای فرزندان بنی امیه، به خدا قسم، به زودی این خلافت و دولت را در دست دیگران و در خانه دشمنان خود خواهید دید.
جویریه بن مُسهِر، ابو رافع و حسین بن علی علیهما السلام: وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام در بابل از فرات عبور کرد، خود همراه گروهی که با او بودند نماز عصر را خواند. اما مردم از عبور دادن آنها فارغ نشدند تا اینکه خورشید غروب کرد و اکثراً نماز عصر را
أصبغ بن نباته: امیرالمؤمنین علیه السلام به ما دستور داد تا از کوفه به مدائن برویم. روز یکشنبه حرکت کردیم ولی عَمرو بن حُریث به همراه هفت نفر تخلف کردند و به مکانی در حیره به نام خورنَق رفتند. گفتند: تفریح میکنیم و وقتی چهارشنبه شد می رویم و به